الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه

سرمایه دار...

ســــود و ضــــرر

کسانی که دارای سرمایه مادی هستند همواره  تلاش می کنند تا از این سرمایه ای که به دست آورده اند به خوبی استفاده کنند و حاضر نیستند هیچگونه زیان مالی ببینند .  برای خود سال مالی دارند و زمانی که به انتهای سال می رسند ، می نشینند و محاسبه می کنند که آیا از سرمایه ای که داشته اند بهترین استفاده را برده اند یا نه ؟ اگر جواب مثبت باشد سعی در تقویت آن دارند و اگر هم جواب منفی باشد سعی در تغییر رویکرد اقتصادی دارند . خلاصه کلام اینکه همواره دنبال این هستند که از سرمایه مادی که دارند بهره برداری بکنند و اینگونه نباشد که فقط سرمایه را به دوش بکشند .

خدای متعال به انسان سرمایه عمر عنایت فرموده است . سرمایه ای که به فرمایش مطهر مولا علی علیه السلام بهایش بهشت است و به کمتر از آن مباید فروخته شود . راستی سال به تازگی نو شده است . آیا فکر کرده ایم که فرصت یک ساله پشت سر نهاده را چه کردیم ؟ با سرمایه عمر خدادادی چگونه برخورد کردیم ؟ نشستیم محاسبه نفس بکنیم که ضرر کردیم یا سود ؟ مگر  حضرت امام خامنه ای در حرم مطهر رضوی نفرمودند : محاسبه ی نفس کنیم ؟
به فرمایش ائمه معصومین دنیا بازاری است که عده ای در آن سود می کنند و عده ای دیگر ضرر می کنند . بنشینیم محاسبه نفس کنیم ؛ اگر سود کرده ایم از خدای متعال توفیق دوام بخواهیم و اگر ضرر کرده ایم و جنسمان را به کسی فروخته ایم که نباید می فروختیم خب اینجا ( بازار معامله با خدا ) بازاری است که با توبه جنس فروخته شده را پس می گیرند و همان را به بهترش برمی گردانند . رفقا بیائید با خدا معامله کنیم که ؛

1- خداوند جنس کم را می‌خرد. خدا جنس کم را هم می‌خرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) مثقال یک ذره‌ است. یعنی به اندازه‌ی وزن یک ذره! خدا جنس کم را می‌خرد. اما مردم جنس کم نمی‌خرند.

2- از همه گرانتر می‌خرد. خدا به بهشت می‌خرد، خدا جنس معیوب را هم می‌خرد. در قرآن یک آیه‌ای داریم، سوره‌ی محمد، می‌فرماید: «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/2) تو در کار بیا. ایمان و تقوا داشته باش، عملت را هم خراب کردی، من خودم «أَصْلَحَ» یعنی عیب‌هایش را اصلاح می‌کنم. یعنی می‌گوید: ماشین قراضه بده، خودم صافکاری می‌دهم. «أَصْلَحَ بالَهُمْ»

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها

معنای لیله بودن مادر سادات

 حضرت امام جواد الائمه فرمودند : لیله القدر مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند .
علت اینکه ایشان لیله هستند این است که قدر ایشان مخفی است ، حقیقت ایشان مخفی است ، قبر ایشان مخفی است و تمام ابعاد وجودی ایشان مخفی است تا زمانی که خورشید ولایت حضرت مهدی علیه السلام ظاهر شود.
اما سر اینکه حضرت فاطمه سلام الله علیها لیله هستند در این است که در تاریکی نور روشن می شود . وجود مطهره ایشان از خودشان هیچ جلوه ای ندارند ، در تاریکی به سر برده اند تا الله نور السموات و الارض ظاهر شود . وقتی خدای متعال نورشان ظاهر شد در آئینه ای ظهور کرد که از آن آئینه به فاطمه علیها سلام الله تعبیر می شود . برای همین نور خدا به فاطمه الزهرا سلام الله علیها تابش کرد و میوه اش این شد که : « فاطمه الزهرا نور الله فی ارضه و سمائه » .
پس اگر حضرت زهرا سلام الله علیها جلوه ای ندارند ادبی است در برابر خدای متعال که خدا را اظهار کنند . ایشان یک آئینه ای شدند که به فضل الهی تمام نور خدا را در آسمانها و زمینها ظاهر کردند . اگر گفته می شود حضرت فاطمه سلام الله علیها در تاریکی به سر می برند العیاذ بالله این تاریکی به معنای ظلمت نیست . دنیا تاریکی و ظلمت است . تاریکی دنیا مربوط به نقصان است و تاریکی حضرت زهرا سلام الله علیها مربوط به کمال است .
تمام دنیا شب است و یک شب است و آن هم شب قدر است . شب قدر ظاهری دارد که شب 23 ماه مبارک رمضان است و یک باطنی دارد که باطن آن از اول خلقت است تا روز قیامت و آن وجود مطهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است . از اول خلقت تا روز قیامت جلوه ایشان است . الان همه ما در شب قدر به سر می بریم و در حال استفاده از بهره شب قدر می باشیم . اینکه عرض می شود از اول خلقت تا صبح روز قیامت که قرار است شمس ولایت حضرت علی علیه السلام طلوع کند شب حضرت زهرا سلام الله علیها است باید دقت شود که هیچ یک از حضرات ائمه علیهم السلام تفسیر به لیله نشده اند . رسول خدا به خورشید تفسیر شده اند . دوازده امام معصوم علیهم السلام به قمر تعبیر شده اند . ( و الاقمار المنیره و الانجم الزاهره ) . حالا باید دقت شود که اگر عرض می شود حضرات ائمه علیهم السلام قمر هستند ؛ قمر در روز جلوه دارد یا در شب ؟ حضرت فاطمه سلام الله علیها آن سیاهی شب است که زمینه طلوع ماه را فراهم می کند. اگر حضرت زهرا سلام الله علیها که شب است ، نباشند ، ماه که اهل بیت علیهم السلام باشند جلوه ای نخواهد داشت .  دقت شود حضرت مهدی علیه السلام در شب طلوع می کنند . این مطالبی که بیان شد دلیل همان حدیث شریف امام حسن عسکری علیه السلام است که فرمودند : نحن حجج علی الخلق و الفاطمه الزهرا حجه الله علینا .

۲۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عاشق رهبر

درس اربعین

عبرت هایی از اربعین حسینی

درسى که اربعین به ما مى‏ دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره ‏ى شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پر حجم بوده است. چه تبلیغات و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى که جانشان - یعنى بزرگترین سرمایه ‏شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم ، با رادیوها و روزنامه‏ ها و مجله‏ ها و کتاب هایى که منتشر مى ‏کردند ، در ذهن آدم هاى ساده ‏لوح در همه جاى دنیا، چه تلقینى توانستند بکنند.

حتّى افراد معدودى از آدم هاى ساده‏ دل و جاهل و نیز انسانهاى موجّه و غیر موجّهى در کشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهایى مى ‏زدند که ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقایق بود. همین چیزها بود که امام عزیز را برمى ‏آشفت و وادار مى ‏کرد که با آن فریاد ملکوتى ، حقایق را با صراحت بیان کند.

اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به برکت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا کرده ‏اند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایى را که در مقابل چشم مردم بود، به عکس و واژگون نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفته‏ ها و بافته‏ ها و یاوه‏ گویی هاى تبلیغات جهانى ، به کلى سلب شده است.

دستگاه ظالم جبار یزیدى با تبلیغات خود، حسین‏ بن‏ على(ع) را محکوم مى‏ ساخت و وانمود مى ‏کرد که حسین‏ بن‏ على(ع) کسى بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامى و براى دنیا قیام کرده است!! بعضى هم، این تبلیغات دروغ را باور مى ‏کردند. بعد هم که حسین ‏بن‏ على(علیه‏ السّلام)، با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیله ‏ى دژخیمان در صحراى کربلا به شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود مى ‏کردند! اما تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافته‏ ها را عوض کرد. حق، این گونه است.

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشق رهبر

مجلس اربعین

دوم دی ماه مصادف با 20 صفر المظفر
چهل روز قافله سالاری زینب.....

و از آن روز که زینب ز غم دوری دوست .....
                                                چون چهل سال شده پیر ، چهل روز گذشت.....

هر سال، چشمان غمبار اربعین که می‏ آید، اطراف ما پر می‏ شود از هیئت ‏های مذهبی التماس و دسته دسته گل‏های اشک.
هر سال اربعین، از لابه‏ لای واژه ‏های مذاب مداحان، دل‏های آسمانی شما دیده می‏ شود و علم‏ های ما از هوش می‏ روند.
لباس‏های مشکی تقویم، بوی قتلگاه می‏ گیرند.
اربعین! به یاد روشنیِ شما شمع‏ گونه می‏ سوزیم و گریه سر می‏ دهیم برای فاصله‏ های خود و زجرهای شما.
خوشا زندگی در این گریستن و مردن‏ های پیاپی!
خوشا گریستن برای داغ ‏های حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، برای مصیبت‏ های حضرت امام سجاد علیه ‏السلام ، برای بی‏ تابی بچه‏ های آسمان!
سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه می‏ اندازد!
من برای گریستن، به آغوشت محتاجم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

دشمنی آمریکا

بیانات رهبر معظم انقلاب در دارالعباده یزد

میگویند: چرا جلب دشمنى آمریکا را میکنید؟ مثلاً فرض کنید حالا رئیس جمهور(آقای احمدی نژاد) تعبیر تندى میکند، ناگهان آقایانِ به اصطلاح عقلا میگویند این تعبیر تند بود؛ این دشمنى آمریکائى‌ها را جلب میکند. نه آقا! دشمنى آمریکائى‌ها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنى، دشمنىِ اصولى است. این دشمنى در زمانهاى مختلف بوده. از اول انقلاب تا حالا دشمنى بوده - حالا بحث خطر حمله‌ى نظامى را بعد یک جمله‌اى عرض خواهم کرد - حداقل در طول هجده سال اخیر، یعنى از بعد از پایان جنگ تحمیلىِ هشت ساله تا امروز، همیشه این خطر وجود داشته؛ یعنى همیشه ملت ایران تهدید میشده، که ممکن است اینها حمله‌ى نظامى بکنند؛ مال امروز نیست. آن چیزى که میتواند خطر دشمن را ضعیف کند، نمایش قدرت شماست، نه نمایش ضعف شما. نمایش ضعف شما دشمن را تشجیع میکند. آن چیزى که ممکن است جلوى خودسرى و خودکامگى دشمن را بگیرد، این است که احساس کند شما قدرتمندید. اگر احساس کند ضعیفید، بدون مانع، هر کارى که بخواهد بکند، میکند.

خودمونی:
حالا ما می گیم آقایون مسئول یه سرچی تو بیانات آقا بزنید بعد برین حرف بزنین. برادر گرام! اصلا بر فرض محال که توان دفاعی ما کمتر از دشمن باشه-که نیست- و دشمن بتونه دوباره بر فرض محال کاری کنه-که البته هیچ غلطی نمیتونه بکنه- آخه میان اینو میگن؟؟؟ یه پدر عاقل هیچ موقع نمیاد ضعف های خانواده اش رو به بقیه بگه؛ تازه اگه ضعفی هم باشه سعی میکنه نگه که یه موقع کسی دل نگرون نشه.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

ریشه ها

هدیه روز تولد آمریکا

رئیس‌جمهور کنونی آمریکا یک سیاه‌پوست است. هرچند آمریکا این روزها نیاز دارد که مسأله‌ی تبعیض نژادی را حل شده معرفی نماید اما جنبش‌های نژادپرستانه‌ از بدو انتخاب باراک حسین اوباما، از هیچ حمله و توهینی به او دریغ نکردند.
با این حال موضوع آخرین پیشنهاد رهبر انقلاب برای مطالعه در مورد وحشی‌گری‌های آمریکا به شخص اوباما هم بی ارتباط نیست. آن هم نه از باب ظالم بودن، بلکه بدین سبب که نیای او و خانواده‌اش مثل آدم‌های این کتاب به آفریقا برمی‌گردند.

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با ده‌ها هزار نفر از فرماندهان بسیج سراسر کشور در بخشی از بیانات‌شان به شاخصه‌های استعمار و استکبار پرداختند. ایشان یکی از این شاخصه‌ها را این‌گونه معرفی نمودند: «یکى از شاخص‌هاى دیگر استعمار و استکبار این است که جنایت را نسبت به ملت‌ها و نسبت به آحاد بشر مجاز می‌‌شمرند و اهمیت نمی‌‌دهند. این یکى از بلایاى بزرگ استکبار در دوران جدید است.» بعد یک مثال روشن و مصداق معین هم بیان کردند که برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا بود و برای دومین‌بار در سه ماه اخیر از یک کتاب خارجی اسم بردند و خواندن آن را مغتنم دانستند: رمان «ریشه‌ها» نوشته‌ی آلکس هیلی. ایشان چندی پیش از این هم در دیدار با فرماندهان سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی از کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» جواهر لعل نهرو با موضوع استعمار اسم برده بودند.

فایل صوتی مرتبط با مطلب:

دریافت فایل صوتی بیانات امام خامنه ای در دیدار با فرماندهان بسیج-تبعیض نژادی آمریکا

دریافت فایل متن کتاب
عنوان: رمان ریشه ها
توضیحات: نوشته: آلکسی هیلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

انقلاب زینبی

امام خامنه ای :
اگر در عاشورا خون بر شمشیر پیروز شد عامل این پیروزى، حضرت زینب سلام الله علیها بود.

دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره‌ى زنان و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا میکنند، بعضى هلهله میکنند، بعضى هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنى را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ى مقابله‌ى با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسى شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبه‌ى نریسیده. با بى‌بصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌هاى خودتان را، گذشته‌ى خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابیگرى؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بى‌مقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیب‌شناسى است.



انقلاب زینبی

 

۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

دهم محرم الحرام

مجلس دهم

شب عاشوراست امشب....
                در کربلا غوغاست امشب ....

سفینه اجل به سرمنزل خویش رسیده است و این آخرین شبی است که امام در سیاره زمین به سر می برد . سیاره زمین سفینه اجل است ؛ سفینه ای که در دل بحرِ معلق آسمان لا یتناهی ، هم سفر خورشید ؛ رو به سوی مستقرِ خویش دارد و مسافرانش را نیز ناخواسته با خود می برد .
ای هم سفر ، نیک بنگر که در کجایی! مباد که از سر غفلت ، این سفینه اجل را مامنی جاودان بینگاری و در این توهم ، از سفر آسمانی خویش غافل شوی .
نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است . این جاذبه عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و....
و همه در طواف شمس الشموس عشق ، حسین بن علی علیه السلام .... مگر نه این که او خود مسافر این سفینه اجل است ؟
یاران ! این جا حیرت کده عقل است ... و تا «خود» باقی است ، این « حیرت » باقی است . پس کار را باید به « می » گذاشت ؛ آن می که تو را از « خویش » می رهاند و من و ما را در مسلخ او به قتل می رساند . آه ! ان الله شاء ان یراک قتیلا .

گاه هست که کس از « خویشتن » رسته ، اما هنوز در بند « تن خویش » است ... و تن هم که مقهور دهر است .
اما ای دهر ! اگر رسم بر این است که صبر را جز در برابر رنج نمی بخشند و رضای او نیز در صبر است ، پس این سرِ ما و تیغ جفای تو ... شمر بن ذی الجوشن را بیاور و بر سینه ما بنشان تا سرمان را از قفا ببرد و زینب را نیز بدین تماشاگه راز بکشان .
دیگر ، آنان که مانده اند همه اصحاب عاشورائی امام اند و اینان را من دون الله هیچ پیوندی با دنیا نیست ؛ و اگر بود ، با آن سخن که امام فرمود ، بریده شد و از آن پس دیگر هیچ جای حجابی آنان را از خدا نمی پوشاند .
امام فرموده بود : « شب را شتر رهواری برگیرید و پراکنده شوید » ، نه برای آن که آنان را در رنج اندازد ، بل تا آنان دل به مرگ بسپارند و این چنین ، دیگر هیچ پیوندی من دون الله بین آنان و دنیا باقی نماند ؛ که اگر پیوندها بریده شد ، حجاب ها نیز دریده خواهد شد .

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نهم محرم الحرام

مجلس نهم

ای علم افراشته بر سر ایوان عشق.....
                                              من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم

تا حالا نه روضه خوانده ام و نه روضه نوشته ام . حتی هر وقت آمدم حرفی از اهل بیت بزنم خیلی بد شده . تازه انگار همه چیز را خراب کرده ام . خیلی گستاخی است ...
فقط می دانم امشب شب اباالفضل العباس علیه السلام است . نمی دانم چطور شد که اینقدر دوستشان داشتم .؟!
شاید برای این که حضرت عباس علیه السلام باید دستمان را بگیرد  و ببرد پیش امام حسین علیه السلام ، مثل وقتی که حر داشت سر افکنده می آمد با کفش هایش که انداخته بود روی شانه اش ...
خیلی سر افکنده داشت خودش را به سمت امام می کشید که حضرت عباس علیه السلام، مامور پذیرا شدن او شد ؛ تا برود و حر را کمک کند تا بیاید ...
باب الحسین است شاه علقمه...
کسی است که با رفتنش کمر حسین علیه السلام شکست ...
ارباب او حسین است و ارباب ما عباس است ...
یا عباس بن علی ادرکنی ...
یا ابالغوث ادرکنی ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که حساب بلد نبود

می شد تشنه از سر شط بلند نشود . وقتی گفتند آب بیاور ، می شد سیاهی های که دو سوی نهر ، پشت درختها بودند بشمرد و حساب کند که نمی شود . شب پیش که فامیل هایش در سپاه یزید ، پنهانی امان نامه آوردند می شد کمی فکر کند قبل از اینکه سرشان داد بزند : « می گوئید من در امانم ، پسر فاطمه در امان نیست ؟» ولی فکر نکرد . زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت . پرچم را برای همین داده بودند دستش . می شد به او تکیه کرد . فقط پای برادرش که به میان می آمد وضع فرق می کرد ، حساب یادش می رفت . یادش می رفت با دندان نمی شود مشک را این همه راه برد . یادش می رفت  همه سیاهی های پشت درختها تیر دارند و عمود آهنی . یادش می رفت بی چشم و دست ، اسب را نمی شود برد سمت خیمه ها .

می شد تشنه از سر شط بلند نشود . می شد آب را نریزد روی آب ولی پای برادرش که به میان می آمد .....

عباس بن علی علیه السلام

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

هشتم محرم الحرام

مجلس هشتم

باید کفن به وسعت یک دشت آورم
                                               در یک کفن که پیکر تو ، جا نمی شود
شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ...
و آنها که رسالتش را به زبان پذیرفته بودند ولی باور نداشتند با دیدنش لحظه ای تردید کردند ...
نامش را پرسیدند ...
پیامبر نبود ...
دیگر حتی آن همه شباهت دلشان را نمی لرزاند ...
آنها زبانی ایمان آورده بودند...
و او ...
پیامبر نبود ...
شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ...
ایمان زبانی شباهت را تنها در چهره می بیند ...
وقتی پیامبر نیست چهره چه اهمیتی دارد ...
آن وقت یزید امیرالمومنین است ...
و برایش می توان شبه پیغمبر قربانی کرد ...
سرش را که شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ... از تن باید جدا کرد ... و برای امیرالمومنین باید فرستاد ...
و ایمان را باید جشن گرفت ...
دیگر شباهت چه اهمیتی دارد ؟؟
مهم ایمان است !! و امیرالمومنینی که یزید است ... و باوری ... که عبید الله ...
و اعتقادی ...که شمر ...
برای ایمان باید قربانی کرد ...
اکبر و اصغر و شبه پیغمبر ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که راه رفتنش قشنگ بود

صدای شمشیرش می آمد ، صدای تاخت اسب و زمزمه شعری که می خواند : « این مبارزه ، جوهره مردان را آشکار می کند . این مبارزه ، ادعا را از حقیقت جدا می کند »
نفس ها حبس بود . جوان های خویشاوند ، سر لای زانوها پنهان کرده بودند تا فریادی را که در راه بود نشنوند . جوانها ، نیمه شب ، دور از چشم بزرگترها رفته بودند بیابان ، با هم پیمان بسته بودند پیش از علی اکبر بروند . می دانستند که هر زخم تن علی ، پدرش را تکه تکه می کند . اما مگر پدر و پسر گذاشته بودند . علی گفته بود من باشم و شما بروید ؟
پدر گفته بود : اول علی ! فقط قبل رفتن چند قدم پیش رویم راه برود .

رجزهای علی ابن الحسین معروف به علی اکبر

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب هشتم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

هفتم محرم الحرام

مجلس هفتم

 یک مشت خون

 این یک روضه است اگر آمادگی ندارید مطالعه نکنید .

 آب ... دشمن ... خیمه ... گریه ...
 بچه ها و زنها ... پدر ... زینب ... وداع با "عبدالله بن رضیع"
  ... و او "تلظی" می کرد ، چون ماهی ها ، لب ها باز و بسته می شد
  برای آب ؛ یک قطره بسش بود .
  اما سنگدلان نشنیدند ... حرمله ... سفیدی گلو ...
  عظیم ترین مصیبت برای امام حسین علیه السلام ...
  دستها را زیر گردنش گرفت و آن خونها را به آسمان پاشید ...
  حتی یک قطره از خونش بر آن زمین نچکید ؛ همه به آسمان رفت .
  و شاید آن یک مشت همه خون " علی اصغر " بود .

 روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که گونه هایش سیاه بود

آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هر کجا خواست برود . کوفه یا مدینه . غلام سیاه اما نرفت . ماند .
خون از همه زخمهایش بیرون می ریخت . آخرین نفسها بود . تنش آرام آرام سرد می شد که صورتش ناگهان گرم شد . به زحمت چشم باز کرد . گونه امام چسبیده بود به گونه سیاه او . بریده بریده گفت : « خوشبخت تر از من کسی هست ؟ » و  چشم بست .

اسلم بن عمرو

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب هفتم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

ششم محرم الحرام

مجلس ششم

 پیش او شور شهادت ز عسل شیرین تر...
                                 افتادم از پشت فرس... عمو به فریادم برس...

آنکه گویند آرزوی دامادی داشته؟؟؟!!!

با چه اصراری به میدان می رود ، بچه است ،زرهی که متناسب با اندام او باشد وجود ندارد، خود مناسب با اندام او وجود ندارد ، اسلحه و چکمه مناسب با اندام او وجود ندارد . لهذا همین طور رفت ، عمامه ای به سر گذاشته بود .
این جمله ای است که دشمن درباره او گفته است . گفت :

بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت       برگ گل سرخ را باد کجا می برد

امام کنار خیمه ایستاده بود . لجام اسبش به دستش بود . معلوم بود منتظر است . یک مرتبه فریادی شنید . نوشته اند مثل یک باز شکاری –که کسی نفهمید به چه سرعت امام پرید روی اسب-حمله کرد . می دانید آن فریاد چه بود ؟ فریاد یا عماه ، عموجان! عموجان! وقتی آقا رفت به بالین این نوجوان ، در حدود دویست نفر دور او را گرفته بودند . امام که حرکت کرد و حمله کرد ، آنها فرار کردند . یکی از دشمنان از اسب پائین آمده بود تا سر جناب قاسم را از بدن جدا کند ، خود او در زیر پای اسب رفقایش پایمال شد . آن کسی که می گویند در عاشورا زیر سم اسبها پایمال شد در حالی که زنده بود ، یکی از دشمنان بود نه حضرت قاسم .
حضرت خودشان را رساندند به بالین قاسم ، ولی در وقتی که گرد و غبار زیاد بود و کسی نمی فهمید قضیه از چه قرار است . وقتی که این گرد و غبارها نشست ، یک وقت دیدند که آقا به بالین قاسم نشسته است . سر قاسم را به دامن گرفته است . این جمله را از آقا شنیدند که فرمود : برادر زاده ! خیلی بر عموی تو سخت است که تو بخوانی ، نتواند تو را اجابت کند ، یا اجابت کند و بیاید اما نتواند برای تو کاری انجام بدهد .

شهید مرتضی مطهری

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که دستهای نازنینی داشت

پسر رسول تازه تکبیر گفته بود که تیر به پاهای سعید خورد .سعید ایستاده بود پیش رو و دستها را دو طرف باز کرده بود : به خدا قسم اگر بگذارم به حسین در نماز تیر بزنید . حمد می خواندند که تیر به شکمش خورد . رکوع رفته بودند که دستهایش . سجده رفته بودند که سینه اش . سجده دوم بود که دست دیگرش . تشهد می خواندند که چشمهایش .

سلام می دادند که فرو افتاد .

سعید بن عبدالله الحنفی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب ششم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

پنجم محرم الحرام

مجلس پنجم 

دست شد قطع ، ولی دل ز عمو قطع نکرد
                                      حیف چون سقا دو دستم هدیه بر زهرا نشد ...

... سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می آورد : « آیا یاری کننده ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند ؟»
عبدالله که در بین بچه ها و زنان ، در خیمه گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. زینب او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود ولی عبدالله گفت:« نه ، به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم» دست خود را از دست عمه رها ساخت و به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند .
در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد . عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند . شمشیر ، بران و ضربه ، سنگین بود و دست نوباوه پیام بر خدا را از بدن جدا کرد ؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد . عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد : « واابتاه ... »
امام علیه السلام او را در آغوش گرفت ، سپس دست به دعا برداشت و گفت:« خداوندا ! اگر مقدر کرده ای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقه ای سخت بینداز... که آنان ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند اما به ما حمله کردند و ما را کشتند»
در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن « حرمله بن کاهل »-که خدایش لعنت کند و بر عذابش بیفزاید-گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که فقط اسب داشت

امام آمدند دم خیمه اش . دنبالش فرستاده بودند و نیامده بود . به فرستاده گفته بود به آقا بگو عذر دارم نمی آیم . امام دلشان رضا نشد و خودشان آمدند صدایش کنند .
گفت : « آماده مرگ نیستم آقا ! ، اسب قیمتی ام مال شما »
نگاهی کردند که از شرم لال شد  : « اسب ات را نمی خواهیم . »
چشم از او گرفتند خیره شدند به خاک : « از اینجا دور شو که فریاد غربت ما را نشنوی . که اگر بشنوی و نیایی ... »
سوار اسب قیمتی اش به تاخت ، رفت و دور شد .

عبیدالله بن حر

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب پنجم محرم به ادامه مطلب مراجعه بفرمائید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

چهارم محرم الحرام

مجلس چهارم

طفلان حضرت زینب سلام الله علیها

قربانیان خواهر خود را قبول کن
                                                               گیرم که نیست اکبر تو ، طفل ما که هست

گر چه این شب به نام طفلان حضرت زینب سلام الله علیهاست اما در حقیقت به یاد مصائب زینب کبری است...
...زینب فریاد زد بر سر او که اسمش مهم نیست . گفت نمی بینی چه دارند می کنند سربازان ات با پسر پیام بر خدا ؟! او – که اسمش مهم نیست – روی اش را کرد آن طرف . داشت گریه می کرد . رو که برگرداند ، صورتش خیس بود . فریاد برآورد – نمی دانم از سر استیصال بود یا از سر خشم – که : منتظر چه ایستاده اید ؟! تمام کنید کار حسین را ...
کار حسین علیه السلام را تمام کردند ولی کار حماسی بنت الحیدر آغاز شد ...
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ...
گستاخی پلیدان بی صفت ، زینب را از وظیفه ی خطیرش جدا نکرد...
ابلاغ کرد رسالت حسین علیه السلام را ...
فهماند معرفت حسینی را به نافهمان زمانه...
و اما صبر.....
از صبر زینب گفتن زبان به لکنت می افتد ، مگر می توان فهمید صبر زینب را ...
صبر به وسیله زینب معنا نشده است ؛ بلکه در زینب خلاصه شده ...
صبر بخشی از وجود زینب است ...
در میان آن همه ظلمت و سیاهی شب تار ، او ندید...
جز ماه زیبای حسین علیه السلام را ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که اسم خوبی داشت

سر اسب را کج کرده بود و بی صدا از فاصله دو سپاه گذشته بود ، فکر کرده بود خیلی خوب اگر پیش برود می بخشندش و می گذارند با بقیه هفتاد و دو نفر بجنگد . وقتی هم گفتند : « خوش آمدی ! پیاده شو بیا نزدیک »‌نتوانست . یاد این افتاد که آب را خودش سه روز پیش به رویشان بسته . گفت : « سواره می مانم تا کشته شوم » می خواست چشم تو چشم نشوند .
اصلا حساب این را نکرده بود که بیایند سرش را بگیرند روی زانو . خونهای پیشانی اش را با انگشت پاک کنند . باز دلشان راضی نشود ، دستمال خودشان را ببندند دور سرش . در خواب هم نمی دید بهش بگویند :‌« آزاد مرد ، مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشت »

حر بن یزید ریاحی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب چهارم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر