الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

اشتباه...

جنازه ی حسین را آوردند !

پدرش در تشییع جنازه ی او دائم فریاد می زد:" اشتباه کردم حسین را فرستادم جبهه"!!!

اهالی روستا سرزنشش می کردند که "محمد آقا ضدانقلابی ها دور و برمان هستند این حرفها را نزن و اجر شهید را پایمال نکن !" و دوباره پدر شهید فریاد می زد:" اشتباه کردم ،گناه کردم!"

مراسم بزرگداشت شهید مملو از جمعیت بود؛با حضور همرزمان و بچه های سپاه و مهمانانی که برای تسلیت آمده بودند!

پدر شهید می خواست صحبت کند؛ همه نگران بودند حرفهایی بزند ! و موجب شادی دشمن و ناراحتی دوستان شود!

پدر شروع کرد به فریاد زدن : "مردم بدانید من اشتباه کردم حسین را به جبهه فرستادم ! ..."

...خانواده و دوستان شهید ناراحت شدندو سرها را پایین انداختند و این را به حساب داغی که بر دل پدر نشسته بود  گذاشتند که محمد آقا ادامه داد:" تا وقتی عباس هست، حسین نباید شهید شود!!! من باید اول عباسم را به جبهه می فرستادم !"

عملیات بدر نوبت عباس شد . و پدر شهید هیچگاه تا پایان عمر خودش را نبخشید که :عباس بعد از حسین شهید شد!!!!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

خوش قولی

خوش قولی از ایمان است

به مادر قول داده بود بر می گردد...

چشم مادر شهید که به استخوان های بی جمجمه ی پسرش...

افتاد لبخند تلخی زد و گفت :

بچه ام سرش می رفت قولش نمی رفت ...

۱۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشق رهبر