مجلس دوم
کاروان خورشید در سرزمین بلا
اللهم انی اعوذ من الکرب و البلاء...
بار بگشائید اینجا کربلاست
... و ذو الجناح ایستاد و دیگر قدم از قدم برنداشت که این زمین تشنه قدم های بارانی حسین علیه السلام بود ... سرزمینی که آوردگاه نور و ظلمت می بایست ، می شد با آمدن حسین علیه السلام .... "توقف کنید ! اینجا محل خوابیدن شتران ما ، و ریختن خون ماست . سوگند به خدا ، در اینجا حریم حرمت ما را می شکنند و در همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدم رسول خدا به همین تربت وعده داده و در آن تخلف نخواهد شد"
و این سرزمین ، همان جایی است که حنجره سپیدترین شکوفه احساس را زخمی شرنگ خوارترین خار ، خواهند کرد ... آن جا که گودال قتلگاهش نردبان عبور انسان خواهد شد از خاک تا سدره المنتهی !
از مرکبت پائین بیا حسین جان ! رحل اقامت بیفکن ... این جا اعجاز عطش باید معنا شود ... و معنای کلام تو که " مردمان ، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد ، می انگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس می کنند ، آن را نگه می دارند و هنگامی که بنای آزمایش باشد ، تعداد دینداران اندک می شود ."
این سرزمینی است که ایمان ها باید محک بخورند و دینداران از غیر جدا شوند ...
روایت هایی از ده مرد در کربلا
مردی که نامه های زیادی داشت
پای نامه صد و چهل هزار امضا بود . نوشته بود : « بشتاب ، ما چشم به راه تو هستیم . » نوشته بود : « ما با تو هستیم و صد هزار شمشیر با ماست . » نوشته بود : « برای آمدنت آماده ایم و دیگر با والیان شهر نماز نمی خوانیم » و نوشته بود : « میوه ها رسیده و باغها سبز شده . منتظرت هستیم »
نامه در دستهایش ، وسط بیابان روبروی سپاهی که راهش را بسته بودند ایستاد : « کسی را کشته ام خونش را بخواهید ؟ مالی را برده ام ؟ کسی را زخمی کرده ام ؟ » بی دلیل هلهله کردند .
گفت : « مرا دعوت کرده اند . این نامه ها ... » صداهای بی معنی و نامفهوم درآوردند تا صدایش نرسد . جلوتر آمد تا صورتهایشان را ببیند و ناگهان ساکت شد . « شبث بن ربعی ؟! حجار ابن ابجر ؟! قیس بن اشعث ؟! یزید بن حارث ؟!... »
اسم ها همان اسم های پای نامه بود .....
جهت دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب دوم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .