از صحابه ی رسول اکرم بود . فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود . در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند .
با همین نیت رفت ولی قبل از اینکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد :« هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند »آن روز چیزی نگفت و به خانه برگشت . باز فقر به او فشار آورد و ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول خدا حاضر شد . آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید :« هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند »این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه برگشت . چون خود را همچنان در فقر و بیچارگی دید برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول خدا رفت . باز لبهای رسول اکرم به حرکت در آمد و همان جمله را تکرار کرد .
این بار که این جمله را شنید , اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد . حس کرد که کلید مشکل خود را در همین جمله یافته است . با خود فکر می کرد که هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت و به خدا تکیه می کنم . با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد . رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت , هیزمی جمع کرد و و فروخت و لذت حاصل دسترنج خویش را چشید . روزهای دیگر به این کار ادامه داد ، تا تدریجا توانست برای خود تیشه و حیوان و لوازم کار بخرد و در نهایت هم صاحب سرمایه و غلامانی شد .
روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود : « نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند »
...گفتم: ببخشید ! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف میشوند منزل شما. گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم. تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد.
... فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم بیرون. گفتم، ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم. این بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ رفت لباس پوشید آمد خانة برادر خودش. گفتیم: رهبر نظام آمده اینجا، اینها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید.او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مُرد.
...مادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(ع) کیست ! مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من میتوانم جملهای به شما عرض کنم؟ آقا گفت: بفرمایید، من آمدم اینجا که حرف شما را بشنوم. میگفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) است ـ را بین در و دیوار گذاشتهاند، سینهاش را سوراخ کردهاند. میخ، مسمار به سینهاش خورده. نمیفهمیدم یعنی چی. میگفتند مسلمانها یک رهبری داشتند به نام علی(ع). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمیفهیمدم یعنی چی. گفتند، در 25 سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما میگذاشت روی کولش میرفت خانه یتیمهایش. این را هم نمیفهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(ع) کیست.
ویژگى شعائر حج، در آمیختگى دنیا و آخرت و آمیختگى فرد و اجتماع است. هجوم همگانى براى مقابله با نماد شیطان؛ و آنگاه همگامى همه، از همه جا و همه رنگ و همه گون، در همهى این مراسم پررمز و راز و لبریز از معنى و نشانههاى هدایت... ویژگی هاى انحصارى این فریضهى پرمعنى و پرمضمون است.
اصلاح خویش، از مبارزه با هوس هاى شیطانى و کوشش براى پرهیز از گناه آغاز می شود؛ و اصلاح امت، از شناخت دشمن و نقشههاى او، و مجاهدت براى بىاثر کردن ضربهها و خدعهها و دشمنىهاى او، و آنگاه از پیوند دلها و دستها و زبانهاى آحاد مسلمان و ملتهاى اسلامى، سامان می گیرد.
دشمن با کمک عوامل خود در منطقه، در سوریه بحران مىآفرینند تا ذهن ملتها را از مسائل مهم کشورهاى خود و خطراتى که در کمین آنها است، منصرف ساخته و به ماجراى خونینى که خود تعمداً بهوجود آوردهاند، معطوف کنند. جنگ داخلى در سوریه و کشتار جوانان مسلمان به دست یکدیگر، جنایتى است که بهوسیلهى آمریکا و صهیونیسم و دولتهاى مطیع آنان آغاز شده و در آتش آن دمیده میشود. چه کسى میتواند باور کند که دولتهاى حامى دیکتاتوریهاى سیاه در مصر و تونس و لیبى، اکنون حامى دموکراسىخواهى ملت سوریه شدهاند؟ ماجراى سوریه، ماجراى انتقامگیرى از حکومتى است که سه دهه بهتنهائى در برابر صهیونیستهاى غاصب ایستاده و از گروههاى مقاومت در فلسطین و لبنان دفاع کرده است.
ما طرفدار ملت سوریه و مخالف هرگونه تحریک و دخالت خارجى در آن کشوریم. هرگونه اصلاح در آن کشور باید بهوسیلهى خود ملت و با روشهاى کاملاً ملّىصورت گیرد. اینکه سلطهطلبان بینالمللى به کمک دولتهاى منطقهاىِ گوشبه فرمان، در کشورى به بهانهاى بحران بیافرینند و آنگاه به دستاویز وجود بحران، خود را به ارتکاب هر جنایتى در آن کشور مُجاز شمارند، خطرى جدى است که اگر دولتهاى منطقه بدان نپردازند، باید منتظر فرارسیدن نوبت خود از این خدعهى استکبارى باشند.
ایران، مسئلهى فلسطین و کوشش براى منزوى کردن مبارزان و خاموش کردن جهاد فلسطینى، تبلیغات اسلامستیزانهى دولتهاى غربى و حمایت آنان از اهانتکنندگان به مقام قدسى پیامبر اعظم (صلّى اللّه علیه و ءاله)، زمینهسازى براى جنگهاى داخلى و تجزیهى برخى از کشورهاى مسلمان، ترساندن دولتها و ملتهاى انقلابىاز معارضه با سلطهخواهان غربى و ترویج این توهّم که آیندهى آنان در گرو تسلیم در برابر آن متجاوزان است... و مسائل مهم و حیاتى دیگرى از این قبیل، در شمار قضایاى مهمى است که در فرصت حج، و در سایهى همدلى و همگرائى شما حجگزاران، باید مورد تأمل و تعمق قرار گیرد.
به مادرش گفت : مامان جون ، بابا کی از مسافرت میاد ؟ مامان گفت : گفته شاید این جمعه برگردم . هادی دل تو دلش نبود ، خیلی وقت بود بابا رو ندیده بود ، خیلی ذوق و زده و خوشحال بود . هر موقع تو خونه شلوغی می کرد ، مادرش می گفت : هادی به بابات میگم شلوغ کاری کردی ها؟ با شنیدن این حرف ، هادی ساکت می شد . پیش خودش می گفت : من که تو این مدت مامان رو اذیت کردم خوبه تو این چند روز مونده به برگشتن بابا پسر خوبی بشم . بعضی اوقات هم هادی می رفت پیش مادرش و بهش می گفت : مامان من پسر خوبی بودم ؟ مادر می گفت : پسر خوبی هستی ولی گاهی اوقات یه کم مادرت رو اذیت می کنی!تو باید همیشه خوب باشی،اگه مادرت رو اذیت کنی بابا ناراحت میشه ها!
هادی تو این یکی دو روزی که شنیده بود بابا شاید جمعه بیاد خیلی خودش را کنترل می کرد و سعی می کرد مادر را اذیت نکنه و انصافا هم خیلی بهتر شده بود ؛ هر چی به جمعه نزدیکتر می شد رفتار هادی هم بهتر می شد . هر روز از مادرش می پرسید : مامان ، بابا زنگ نزد که زودتر میام ؟ مادر می گفت : گفته همون جمعه انشاالله میام .
این انتظار آمدن پدر نه تنها در رفتار و اخلاق هادی اثر گذاشته بود بلکه روی درس خوندن و نظم هادی هم اثر گذاشته بود . هر روز اتاقش رو مرتب می کرد و تمام درس هاش رو می خوند و پیش خودش می گفت : درسته بابا گفته جمعه میام ولی شاید زودتر آمد ! اونوقت اگه بابا زودتر بیاد و اتاق من نامرتب باشه یا من درس هام رو نخونده باشم چه کار کنم ؟
خلاصه اینکه آقا هادی کوچیک ما انتظار آمدن پدرش رو به معنای واقعی نشون می داد و این انتظار تنها به حرف نبود بلکه در تمام رفتار و اخلاق و افعال هادی اثر گذاشته بود .....
هادی بدون اینکه خودش متوجه باشد درس بزرگی به مادرش داده بود . مادر هادی داشت پیش خودش فکر می کرد ؛ به خودش گفت : این بچه انتظار آمدن پدرش رو داره همه چیز رو آماده کرده و حتی الان دیگه کاری نمی کنه که اونو ناراحت نکنه و خودش رو اینقدر آماده کرده که اگه الان باباش بیاد هادی هیچ نگرانی نداره . مادر هادی خیلی به فکر فرو رفته بود و تو دلش به امام زمانش گفت :
آقا جان من یه عمری شنیدم که شما شاید جمعه بخوای ظهور کنی ولی به اندازه این انتظار هادی ، انتظار نکشیدم و منتظر واقعی نبودم . راستی آقا جان اگه شما زودتر بیای من چه کار کنم ؟ آیا واقعا آماده هستم ؟ آیا روی آن را دارم که با این همه گناه به شما نگاه بکنم یا حتی کلامی حرف بزنم ؟ آیا الان که مثلا منتظرم از کارهائی که میدونم شما رو ناراحت می کنه جلوگیری می کنم ؟ .....
فردی نزد رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! توصیه و سفارشی به من کن . آن حضرت علیه السلام سه بار از او پرسید : اگر سفارشی کنم انجام می دهی ؟ آن شخص در هر سه بار پاسخ داد : آری ای رسول خدا ! حضرت رسول اکرم علیه السلام فرمود : به تو سفارش می کنم که هر گاه خواستی کاری انجام دهی درباره سرانجام آن تدبر کن ؛ اگر مایه ی رشد و هدایت بود انجام بده و اگر مایه گمراهی بود از آن بپرهیز .
امیر مومنان امام علی ابن ابیطالب علیه السلام فرمود :
آگاه باشید عبادتی که در آن تفکر نباشد ، سودی ندارد ؛ و نیز می فرماید : آگاه باشید اگر در قرائت قرآن تدبر نباشد سودی ندارد ؛ همچنین آن حضرت در وصیت به محمد بن حنفیه می فرماید : هر کس در کارها بدون توجه به فرجام آن وارد بشود خود را در معرض رخدادهای بسیار زشت و ناپسند قرار می دهد و تدبیر پیش از عمل تو را از پشیمانی ایمنی می بخشد .
امام رضا علیه السلام می فرماید :
عبادت به فراوانی نماز و روزه نیست . عبادت واقعی ، تفکر در کار خدای جلیل است .
این روزها روزهای با عظمتی است ؛ موسی علیه السلام به طور می رود و حضرت فاطمه سلام الله علیها به خانه ی مولا علی علیه السلام ؛ حضرت ابراهیم علیه السلام با اسماعیل به قربانگاه ؛ حضرت محمد صلوات الله و سلامه علیه با علی علیه السلام به غدیر ؛ حسین علیه السلام با هستیش به کربلا و مهدی زهرا به عرفات ؛ عجیب بوی اجابت می دهد این روزها .....
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند.
دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
عرفه روز عارف شدن به معرفت الله است . عرفه روز دل بستن به خدا و دل گسستن از غیر خداست . عرفه روز نیایش با خداست . عرفه روز خلوت دل با قادر متعال است . عرفه روز نجوای دل است ، عرفه روز توبه و بازگشت به خداست ، عرفه روز آغاز است ، عرفه روز حرکت است ، عرفه روز حرکت کاروان عشق است ، عرفه روز رهسپار شدن سالار زینب سلام الله علیها به سوی دشت کربلاست .....
اصلا اسم کوفه می آید ، ذهن انسان ناخودآگاه سراغ بی وفایی و نامردی می رود . کوفه و کوفیان یک بار امتحان پس داده بودند و بی وفایی خود را ثابت کرده بودند در تنها گذاشتن مولا علی علیه السلام .
ولی این بار خودشان دعوت کرده بودند 12 هزار نامه برای امام حسین علیه السلام فرستاده بودند . باور کردنی نبود کوفی بی مروت ، حالا از تمام مروت دعوت می کند. دعوت می کند که ای پسر رسول الله ما از ظلم و ستم خسته شده ایم ، منتظریم بیا !!!
وجود مطهر سیدالشهداء علیه السلام نماینده فرستاد تا اوضاع را بررسی کند ، نکته بسیار ظریف اینجاست . اصلا انتهای مقام مسلم بن عقیل علیه السلام همین است ؛ او شد نماینده ی امام علیه السلام ؛ می دانید یعنی چه ؟ یعنی امام علیه السلام مسلم را مثل خودشان و از خودشان دانستند و تصمیم و حرف مسلم بن عقیل علیه السلام ، تصمیم و حرف امام حسین علیه السلام است .
توجه به ترجمه ی ادعیه من به جوانها قویا توصیه می کنم که به ترجمه این دعاها توجه کنند. این دعاهای عرفه و ابی حمزه، پر از معارف است. اینکه در دعای کمیل میخوانیم ˈاللّهم اغفر لی الذّنوب الّتی تحبس الدّعاء؛ اللّهم اغفر لی الذّنوب الّتی تنزل البلاءˈ یا ˈتنزل النقمˈ، همه اینها معارف الهی است؛ یعنی معنایش این است که ما افراد بشر، گاهی خطاها و گناهانی می کنیم که این گناهان مانع از این می شود که دعای ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانی از ما سر می زند که این گناهان، بلا را برای ما به ارمغان می آورد.
گاهی بلاهای عمومی و ملی، بر اثر گناهانی به وجود می آید و البته اعلام نمی شود که این بلا برای این گناه به وجود آمد اما وقتی افراد صاحب تدبر، فکر و تدبر کنند، می فهمند که این بلا از ناحیه چه عملی متوجه این ملت شد.
س 1216: استفاده از آنتن ماهواره اى براى آگاهى از برنامه هاى علمى یا قرآنى و مانند آن که از طریق ماهواره توسط دولتهاى غربى یا کشورهاى مجاور خلیج فارس و غیر آنها پخش مى شوند چه حکمى دارد؟ پاسخ : استفاده از این دستگاه براى دیدن و شنیدن برنامه هاى علمى یا قرآنى و مانند آن، هرچند فى نفسه مانعى ندارد، ولى به دلیل این که برنامه هایى که از طریق ماهواره توسط دولتهاى غربى و بیشتر کشورهاى همسایه پخش مى شوند، غالباً در بردارنده آموزش افکار گمراه کننده و تحریف حقایق و همچنین برنامه هاى لهو و فساد هستند و حتّى مشاهده برنامه هاى علمى یا قرآن ازطریق آنها موجب وقوع در فساد و ارتکاب حرام مى گردد، بنا بر این شرعاً استفاده از آنتن هاى مذکور براى دیدن آن برنامه ها حرام است مگر آنکه برنامه هاى مفید علمى یا قرآنى محض باشند و مشاهده آنها مستلزم هیچ فساد یا ابتلا به عمل حرامى نباشد، البته اگر قانونى باشد باید مراعات شود.
س 1217: شغل ما تعمیر دستگاههاى گیرنده برنامه هاى رادیو و تلویزیونى است، در این اواخر مراجعات زیادى براى نصب قطعات و تعمیر آنتن هاى ماهواره اى صورت مى گیرد، تکلیف ما در اینباره چیست؟ خرید و فروش قطعات آنها چه حکمى دارد؟ پاسخ : اگر از این دستگاه براى امور حرام استفاده شود که غالباً همین طور است و یا شما علم داشته باشید به اینکه کسى که قصد تهیه آنتن ماهواره اى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مى کند، خرید و فروش و نصب قطعات و راه اندازى و تعمیر و فروش قطعات آن جایز نیست.
آقای خامنه ای تازه از سفر آمده بودند . به خدمت امام خمینی (ره) رسیدند . همین که امام (ره) آقا را دیدند فرمودند:«وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست خیالم راحت شد»سپس فرمودند:«هر موقعی که تو به سفر می روی من مضطرب هستم تا برگردی،خیلی سفر نرو .»
الحق ایشان شایستگی رهبری دارند
حاج احمد آقا نقل کرده اند : وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند ، امام گزارش های آن سفر را از تلویزیون می دیدند ؛ آن منظره دیدار از کره ، استقبال مردم و یا سخنرانی ها و مذاکرات ایشان در آن سفر ، خیلی برایشان جالب بود و فرموده بودند : « الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند »
آقای خامنه ای هست
آقای هاشمی رفسنجانی نقل می کند : من نسبت به حضرت امام روی بازتری داشتم و مسائل را بی پرده با ایشان مطرح می کردم . یک روز که خصوصی خدمت معظم له رسیده بودم ، در مورد قائم مقامی رهبری و مشکلاتی که احتمالا پیدا می شود ، صحبت کردم . حضرت امام در آن جلسه فرمود : شما در بن بست نخواهید بود ، آقای خامنه ای در میان شما هست ؛ چرا خودتان نمی دانید ؟! این جلسه مربوط به اواخر عمر حضرت امام است . در همان روزها امام برای مقام معظم رهبری کلمه برادر را به کار می بردند . قطعا این تدبیر بی معنا نبود . ما آن روزها از این تعبیرات ، به موضوع رهبری حضرت آیت الله خامنه ای منتقل نشدیم . اما گفته های امام خمینی نشانگر این است که معظم له آیت الله خامنه ای را شایسته این کار می دانستند .
باید آسیب شناسی کنیم چرا در بخش سبک زندگی پیشرفت نکردیم؟
امام خامنه ای در دیدار با جوانان خراسان شمالی درباره سبک زندگی فرمودند :
در انقلاب، در این بخش( بخش حقیقی ) ، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول ( بخش ابزاری ) حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیبشناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنابراین باید آسیب شناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیب هائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمی خواهیم مسئله را تمامشده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح می کنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».
همان طور که از نام « سید علی خامنه ای » بر می آید ، اصلیت ایشان به آذربایجان و خامنه بر می گردد . خانواده پدری ایشان اهل تبریز و خامنه هستند ، علت آن هم مهاجرت جد ایشان از تفرش به این استان است . صحبتهای شور آفرین ایشان در جمع مردم آذربایجان به زبان آذری هنوز هم خاطره انگیز است .
تهران :
کلی از مبارزات سیاسی ایشان در این شهر بوده است . بعد از انقلاب هم کلا ساکن تهران بوده اند . بسیاری از وقایع مهم زندگی ایشان در تهران بوده است ، زندان های ساواک ، مبارزات پیگیر ، مجروحیت و .....
قم :
پس از دو سال در نجف بودن ، اواخر سال 1377 « سید علی » جوان به قم آمد تا ببیند درس کسی نظرش را می گیرد یا نه ، که گرفت ! شش سال سکونت ، درس ، مبارزه ، سخنرانی ، و ..... در قم سالهای پر جنب و جوش و با حرارتی را برایش به همراه داشت، به اضافه دو بار دستگیر شدن ! در 25 سالگی بود که پدرش بیمار شد و گفت برگرد مشهد ؛ اما او فکر می کرد که دنیا و آخرتش در قم است ، مردد شد و رفت پیش یک آدم اهل دل و بعد از آن به این نتیجه رسید ؛ خدایی که دنیا و آخرتش را در قم قرار داده بود می توانست 976 کیلومتر جا به جا کند ! این بود که برگشت به مشهد .
مرکزی / تفرش :
جد ایشان در تفرش بوده اند . اجداد ایشان که به امام سجاد علیه السلام می رسند به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش می آیند . البته ماموران عباسی « سید فخر الدین » را در تفرش دستگیر و شهید می کنند که مزار ایشان در میقان اراک است . لازم به ذکر است جد بزرگوار رهبر معظم انقلاب در روستای هزاوه از توابع شهرستان اراک مدفون است و حضرت آقا هر از چند گاهی به دور از چشم مردمان به زیارت جدشان مشرف می شوند .
اصفهان / نجف آباد :
پدر بزرگ مادری ایشان اهل نجف آباد هستند . در سفر به اصفهان هم ایشان به جز اصفهان فقط به نجف آباد رفتند که مردم آن جا هم استقبال پرشور و بی نظیری داشتند .
استان های جنوبی کشور :
تسلط ایشان به زبان عربی و سخن گفتن به عربی فصیح ، کلی محبوبیت در مناطق جنوبی و عرب نشین برای ایشان به ارمغان آورده است ، حالا دنیای عرب به کنار !
یزد :
مادر بزرگ مادری ایشان اهل این شهر بوده اند .
خراسان رضوی / مشهد :
این جا که دیگر محل تولد«سیدعلی» است . در سال 1318 بود که در خانه ای محقر و خانواده ای مذهبی به دنیا آمد . در مکتب ها و مدارس همین شهر بود که با نواب صفوی آشنا شد و شعله های مبارزه در او شعله ور شد . در دوران مبارزات هم سخنرانی های او و رساندن پیام های امام به علما تاثیرات زیادی در مشهد انقلابی داشت .
سیستان و بلوچستان :
در سال های 55 و 56 بود که مبارزان سابقه دار دور همدیگر جمع شدند ، همان هایی که بعدها شدند هسته اصلی« جامعه روحانیت مبارز».در گیر و دار همین فعالیتها بود که رژیم« سیدعلی» جوان را دستگیر می کند و می فرستد به « ایرانشهر » . البته « سیدعلی » آن جا هم بی خیال نمی شود و شروع می کند به تبلیغ اسلام ، روحانیت ، وحدت شیعه و سنی و..... نماز جمعه شیعیان شهر را راه می اندازد و با « مولوی قمر الدین » سنگ بنای هفته وحدت را می گذراند . در همین اوضاع و احوال سیل گسترده ای می آید و تمام شهر را به هم می ریزد . حالا « سیدعلی » گروه امداد و روحانیت را شکل می دهد و امداد رسانی می کند . البته همین موضوع باعث می شود که او از نزدیک با اوضاع وخیم مردم آن منطقه آشنا شود و مردم آن جا هم او را شناختند . در سال 57 هم که اوضاع مملکت به هم ریخت ، او به مشهد رفت .
زندگى امام باقر علیه السلام ، آینه تمام نماى زندگى شرافتمندانه انسانهاى موحد و متعالى است. یکى از بارزترین ویژگیهاى امام باقر علیه السلام جامعیت اوست.
توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحى غافل نمى سازد و روى آورى به معنویات و عبادت و بندگى، وى را از پرداختن به زندگى مادى و روابط اجتماعى و اصلاح جامعه باز نمى دارد .
در حالى که انسانهاى معمولى، در بیشتر زمینه ها گرفتار افراط و تفریط مى شوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه نشینى کشیده مى شوند و اگر به کار و تلاش رو آورند، از انجام بایسته وظایف عبادى و معنوى، دور مى مانند!
جان به فدای آن امام مظلومی که در شب شهادت غریبانه اش تمام حاجیان راه عشق در مکه مشغول حج هستند و مدینه و قبرستان بقیع در سکوت و ظلمت ظاهری مطلق است .
گویا مدینه و بقیع را با مظلومیت و بی نشانی پیوند داده اند ؛ تنها نشانه ی بقیع بی نشانی آن است .
به گمانم از آن زمان که در مدینه به مادر سادات خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها اهانت کردند مدینه همواره غرق در ماتم و مظلومیت است . شاید در و دیوار مدینه شرمسار است .
دریافت فایل صوتی عنوان: روضه امام باقر علیه السلام سایز: 1.73 مگابایت توضیحات: حاج محمود کریمی
دریافت فایل صوتی عنوان: من باقر زین العبادم سایز: 3 مگابایت توضیحات: حاج محمود کریمی
دریافت فایل صوتی عنوان: من از تبار باقرم مردم سایز: 1.75 مگابایت توضیحات: حاج محمود کریمی
دریافت فایل صوتی عنوان: روضه امام باقر علیه السلام سایز: 3.36 مگابایت توضیحات: حاج محمود کریمی
دریافت فایل صوتی عنوان: یادگار کربلا منم سایز: 1.51 مگابایت توضیحات: حاج محمود کریمی