آخرین وصیت شهید...

سال ها بعد از عملیات والفجر مقدماتی، از دل رمل های فکه پیکر مطهر شهیدی را یافتند که اعداد و حروف نقش بسته بر پلاکش زنگ زده بود، ولی در جیب لباس خاکی اش برگه کاغذی کوچکی بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:

بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است، هیچ مجالی برای هیچ وصیتی نیست، تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام باقر علیه السلام می نویسم:
به تو خیانت می کنند، تو مکن
تو را تکذیب می کنند، آرام باش
تو را می ستایند، فریب مخور
تو را نکوهش می کنند، شکوه نکن
مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو
همه ی مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مشو
آنگاه از ما خواهی بود.

دیگر نایی در بدن ندارم، خداحافظ دنیا