الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

دهم محرم الحرام

مجلس دهم

شب عاشوراست امشب....
                در کربلا غوغاست امشب ....

سفینه اجل به سرمنزل خویش رسیده است و این آخرین شبی است که امام در سیاره زمین به سر می برد . سیاره زمین سفینه اجل است ؛ سفینه ای که در دل بحرِ معلق آسمان لا یتناهی ، هم سفر خورشید ؛ رو به سوی مستقرِ خویش دارد و مسافرانش را نیز ناخواسته با خود می برد .
ای هم سفر ، نیک بنگر که در کجایی! مباد که از سر غفلت ، این سفینه اجل را مامنی جاودان بینگاری و در این توهم ، از سفر آسمانی خویش غافل شوی .
نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است . این جاذبه عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و....
و همه در طواف شمس الشموس عشق ، حسین بن علی علیه السلام .... مگر نه این که او خود مسافر این سفینه اجل است ؟
یاران ! این جا حیرت کده عقل است ... و تا «خود» باقی است ، این « حیرت » باقی است . پس کار را باید به « می » گذاشت ؛ آن می که تو را از « خویش » می رهاند و من و ما را در مسلخ او به قتل می رساند . آه ! ان الله شاء ان یراک قتیلا .

گاه هست که کس از « خویشتن » رسته ، اما هنوز در بند « تن خویش » است ... و تن هم که مقهور دهر است .
اما ای دهر ! اگر رسم بر این است که صبر را جز در برابر رنج نمی بخشند و رضای او نیز در صبر است ، پس این سرِ ما و تیغ جفای تو ... شمر بن ذی الجوشن را بیاور و بر سینه ما بنشان تا سرمان را از قفا ببرد و زینب را نیز بدین تماشاگه راز بکشان .
دیگر ، آنان که مانده اند همه اصحاب عاشورائی امام اند و اینان را من دون الله هیچ پیوندی با دنیا نیست ؛ و اگر بود ، با آن سخن که امام فرمود ، بریده شد و از آن پس دیگر هیچ جای حجابی آنان را از خدا نمی پوشاند .
امام فرموده بود : « شب را شتر رهواری برگیرید و پراکنده شوید » ، نه برای آن که آنان را در رنج اندازد ، بل تا آنان دل به مرگ بسپارند و این چنین ، دیگر هیچ پیوندی من دون الله بین آنان و دنیا باقی نماند ؛ که اگر پیوندها بریده شد ، حجاب ها نیز دریده خواهد شد .

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نهم محرم الحرام

مجلس نهم

ای علم افراشته بر سر ایوان عشق.....
                                              من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم

تا حالا نه روضه خوانده ام و نه روضه نوشته ام . حتی هر وقت آمدم حرفی از اهل بیت بزنم خیلی بد شده . تازه انگار همه چیز را خراب کرده ام . خیلی گستاخی است ...
فقط می دانم امشب شب اباالفضل العباس علیه السلام است . نمی دانم چطور شد که اینقدر دوستشان داشتم .؟!
شاید برای این که حضرت عباس علیه السلام باید دستمان را بگیرد  و ببرد پیش امام حسین علیه السلام ، مثل وقتی که حر داشت سر افکنده می آمد با کفش هایش که انداخته بود روی شانه اش ...
خیلی سر افکنده داشت خودش را به سمت امام می کشید که حضرت عباس علیه السلام، مامور پذیرا شدن او شد ؛ تا برود و حر را کمک کند تا بیاید ...
باب الحسین است شاه علقمه...
کسی است که با رفتنش کمر حسین علیه السلام شکست ...
ارباب او حسین است و ارباب ما عباس است ...
یا عباس بن علی ادرکنی ...
یا ابالغوث ادرکنی ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که حساب بلد نبود

می شد تشنه از سر شط بلند نشود . وقتی گفتند آب بیاور ، می شد سیاهی های که دو سوی نهر ، پشت درختها بودند بشمرد و حساب کند که نمی شود . شب پیش که فامیل هایش در سپاه یزید ، پنهانی امان نامه آوردند می شد کمی فکر کند قبل از اینکه سرشان داد بزند : « می گوئید من در امانم ، پسر فاطمه در امان نیست ؟» ولی فکر نکرد . زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت . پرچم را برای همین داده بودند دستش . می شد به او تکیه کرد . فقط پای برادرش که به میان می آمد وضع فرق می کرد ، حساب یادش می رفت . یادش می رفت با دندان نمی شود مشک را این همه راه برد . یادش می رفت  همه سیاهی های پشت درختها تیر دارند و عمود آهنی . یادش می رفت بی چشم و دست ، اسب را نمی شود برد سمت خیمه ها .

می شد تشنه از سر شط بلند نشود . می شد آب را نریزد روی آب ولی پای برادرش که به میان می آمد .....

عباس بن علی علیه السلام

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

هشتم محرم الحرام

مجلس هشتم

باید کفن به وسعت یک دشت آورم
                                               در یک کفن که پیکر تو ، جا نمی شود
شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ...
و آنها که رسالتش را به زبان پذیرفته بودند ولی باور نداشتند با دیدنش لحظه ای تردید کردند ...
نامش را پرسیدند ...
پیامبر نبود ...
دیگر حتی آن همه شباهت دلشان را نمی لرزاند ...
آنها زبانی ایمان آورده بودند...
و او ...
پیامبر نبود ...
شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ...
ایمان زبانی شباهت را تنها در چهره می بیند ...
وقتی پیامبر نیست چهره چه اهمیتی دارد ...
آن وقت یزید امیرالمومنین است ...
و برایش می توان شبه پیغمبر قربانی کرد ...
سرش را که شبیه بود ... بیش از هر کسی ... شبیه کسی که هر کس نبود ... از تن باید جدا کرد ... و برای امیرالمومنین باید فرستاد ...
و ایمان را باید جشن گرفت ...
دیگر شباهت چه اهمیتی دارد ؟؟
مهم ایمان است !! و امیرالمومنینی که یزید است ... و باوری ... که عبید الله ...
و اعتقادی ...که شمر ...
برای ایمان باید قربانی کرد ...
اکبر و اصغر و شبه پیغمبر ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که راه رفتنش قشنگ بود

صدای شمشیرش می آمد ، صدای تاخت اسب و زمزمه شعری که می خواند : « این مبارزه ، جوهره مردان را آشکار می کند . این مبارزه ، ادعا را از حقیقت جدا می کند »
نفس ها حبس بود . جوان های خویشاوند ، سر لای زانوها پنهان کرده بودند تا فریادی را که در راه بود نشنوند . جوانها ، نیمه شب ، دور از چشم بزرگترها رفته بودند بیابان ، با هم پیمان بسته بودند پیش از علی اکبر بروند . می دانستند که هر زخم تن علی ، پدرش را تکه تکه می کند . اما مگر پدر و پسر گذاشته بودند . علی گفته بود من باشم و شما بروید ؟
پدر گفته بود : اول علی ! فقط قبل رفتن چند قدم پیش رویم راه برود .

رجزهای علی ابن الحسین معروف به علی اکبر

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب هشتم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

هفتم محرم الحرام

مجلس هفتم

 یک مشت خون

 این یک روضه است اگر آمادگی ندارید مطالعه نکنید .

 آب ... دشمن ... خیمه ... گریه ...
 بچه ها و زنها ... پدر ... زینب ... وداع با "عبدالله بن رضیع"
  ... و او "تلظی" می کرد ، چون ماهی ها ، لب ها باز و بسته می شد
  برای آب ؛ یک قطره بسش بود .
  اما سنگدلان نشنیدند ... حرمله ... سفیدی گلو ...
  عظیم ترین مصیبت برای امام حسین علیه السلام ...
  دستها را زیر گردنش گرفت و آن خونها را به آسمان پاشید ...
  حتی یک قطره از خونش بر آن زمین نچکید ؛ همه به آسمان رفت .
  و شاید آن یک مشت همه خون " علی اصغر " بود .

 روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که گونه هایش سیاه بود

آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هر کجا خواست برود . کوفه یا مدینه . غلام سیاه اما نرفت . ماند .
خون از همه زخمهایش بیرون می ریخت . آخرین نفسها بود . تنش آرام آرام سرد می شد که صورتش ناگهان گرم شد . به زحمت چشم باز کرد . گونه امام چسبیده بود به گونه سیاه او . بریده بریده گفت : « خوشبخت تر از من کسی هست ؟ » و  چشم بست .

اسلم بن عمرو

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب هفتم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

ششم محرم الحرام

مجلس ششم

 پیش او شور شهادت ز عسل شیرین تر...
                                 افتادم از پشت فرس... عمو به فریادم برس...

آنکه گویند آرزوی دامادی داشته؟؟؟!!!

با چه اصراری به میدان می رود ، بچه است ،زرهی که متناسب با اندام او باشد وجود ندارد، خود مناسب با اندام او وجود ندارد ، اسلحه و چکمه مناسب با اندام او وجود ندارد . لهذا همین طور رفت ، عمامه ای به سر گذاشته بود .
این جمله ای است که دشمن درباره او گفته است . گفت :

بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت       برگ گل سرخ را باد کجا می برد

امام کنار خیمه ایستاده بود . لجام اسبش به دستش بود . معلوم بود منتظر است . یک مرتبه فریادی شنید . نوشته اند مثل یک باز شکاری –که کسی نفهمید به چه سرعت امام پرید روی اسب-حمله کرد . می دانید آن فریاد چه بود ؟ فریاد یا عماه ، عموجان! عموجان! وقتی آقا رفت به بالین این نوجوان ، در حدود دویست نفر دور او را گرفته بودند . امام که حرکت کرد و حمله کرد ، آنها فرار کردند . یکی از دشمنان از اسب پائین آمده بود تا سر جناب قاسم را از بدن جدا کند ، خود او در زیر پای اسب رفقایش پایمال شد . آن کسی که می گویند در عاشورا زیر سم اسبها پایمال شد در حالی که زنده بود ، یکی از دشمنان بود نه حضرت قاسم .
حضرت خودشان را رساندند به بالین قاسم ، ولی در وقتی که گرد و غبار زیاد بود و کسی نمی فهمید قضیه از چه قرار است . وقتی که این گرد و غبارها نشست ، یک وقت دیدند که آقا به بالین قاسم نشسته است . سر قاسم را به دامن گرفته است . این جمله را از آقا شنیدند که فرمود : برادر زاده ! خیلی بر عموی تو سخت است که تو بخوانی ، نتواند تو را اجابت کند ، یا اجابت کند و بیاید اما نتواند برای تو کاری انجام بدهد .

شهید مرتضی مطهری

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که دستهای نازنینی داشت

پسر رسول تازه تکبیر گفته بود که تیر به پاهای سعید خورد .سعید ایستاده بود پیش رو و دستها را دو طرف باز کرده بود : به خدا قسم اگر بگذارم به حسین در نماز تیر بزنید . حمد می خواندند که تیر به شکمش خورد . رکوع رفته بودند که دستهایش . سجده رفته بودند که سینه اش . سجده دوم بود که دست دیگرش . تشهد می خواندند که چشمهایش .

سلام می دادند که فرو افتاد .

سعید بن عبدالله الحنفی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب ششم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

پنجم محرم الحرام

مجلس پنجم 

دست شد قطع ، ولی دل ز عمو قطع نکرد
                                      حیف چون سقا دو دستم هدیه بر زهرا نشد ...

... سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می آورد : « آیا یاری کننده ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند ؟»
عبدالله که در بین بچه ها و زنان ، در خیمه گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. زینب او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود ولی عبدالله گفت:« نه ، به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم» دست خود را از دست عمه رها ساخت و به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند .
در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد . عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند . شمشیر ، بران و ضربه ، سنگین بود و دست نوباوه پیام بر خدا را از بدن جدا کرد ؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد . عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد : « واابتاه ... »
امام علیه السلام او را در آغوش گرفت ، سپس دست به دعا برداشت و گفت:« خداوندا ! اگر مقدر کرده ای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقه ای سخت بینداز... که آنان ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند اما به ما حمله کردند و ما را کشتند»
در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن « حرمله بن کاهل »-که خدایش لعنت کند و بر عذابش بیفزاید-گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که فقط اسب داشت

امام آمدند دم خیمه اش . دنبالش فرستاده بودند و نیامده بود . به فرستاده گفته بود به آقا بگو عذر دارم نمی آیم . امام دلشان رضا نشد و خودشان آمدند صدایش کنند .
گفت : « آماده مرگ نیستم آقا ! ، اسب قیمتی ام مال شما »
نگاهی کردند که از شرم لال شد  : « اسب ات را نمی خواهیم . »
چشم از او گرفتند خیره شدند به خاک : « از اینجا دور شو که فریاد غربت ما را نشنوی . که اگر بشنوی و نیایی ... »
سوار اسب قیمتی اش به تاخت ، رفت و دور شد .

عبیدالله بن حر

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب پنجم محرم به ادامه مطلب مراجعه بفرمائید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

چهارم محرم الحرام

مجلس چهارم

طفلان حضرت زینب سلام الله علیها

قربانیان خواهر خود را قبول کن
                                                               گیرم که نیست اکبر تو ، طفل ما که هست

گر چه این شب به نام طفلان حضرت زینب سلام الله علیهاست اما در حقیقت به یاد مصائب زینب کبری است...
...زینب فریاد زد بر سر او که اسمش مهم نیست . گفت نمی بینی چه دارند می کنند سربازان ات با پسر پیام بر خدا ؟! او – که اسمش مهم نیست – روی اش را کرد آن طرف . داشت گریه می کرد . رو که برگرداند ، صورتش خیس بود . فریاد برآورد – نمی دانم از سر استیصال بود یا از سر خشم – که : منتظر چه ایستاده اید ؟! تمام کنید کار حسین را ...
کار حسین علیه السلام را تمام کردند ولی کار حماسی بنت الحیدر آغاز شد ...
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ...
گستاخی پلیدان بی صفت ، زینب را از وظیفه ی خطیرش جدا نکرد...
ابلاغ کرد رسالت حسین علیه السلام را ...
فهماند معرفت حسینی را به نافهمان زمانه...
و اما صبر.....
از صبر زینب گفتن زبان به لکنت می افتد ، مگر می توان فهمید صبر زینب را ...
صبر به وسیله زینب معنا نشده است ؛ بلکه در زینب خلاصه شده ...
صبر بخشی از وجود زینب است ...
در میان آن همه ظلمت و سیاهی شب تار ، او ندید...
جز ماه زیبای حسین علیه السلام را ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که اسم خوبی داشت

سر اسب را کج کرده بود و بی صدا از فاصله دو سپاه گذشته بود ، فکر کرده بود خیلی خوب اگر پیش برود می بخشندش و می گذارند با بقیه هفتاد و دو نفر بجنگد . وقتی هم گفتند : « خوش آمدی ! پیاده شو بیا نزدیک »‌نتوانست . یاد این افتاد که آب را خودش سه روز پیش به رویشان بسته . گفت : « سواره می مانم تا کشته شوم » می خواست چشم تو چشم نشوند .
اصلا حساب این را نکرده بود که بیایند سرش را بگیرند روی زانو . خونهای پیشانی اش را با انگشت پاک کنند . باز دلشان راضی نشود ، دستمال خودشان را ببندند دور سرش . در خواب هم نمی دید بهش بگویند :‌« آزاد مرد ، مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشت »

حر بن یزید ریاحی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب چهارم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

سوم محرم الحرام

مجلس سوم

بی نشونم ، خوب میدونم شبهای سوم هر دهه دیوونه ام

با دلی خون ، مست و محزون ، مهمون دختر سلطان زمونه ام

کوه را بگو...تن چون کاه ، چون کشد...
ویرانه.....غصه....زخم زبان.....داغ.....بی کسی.....
دل سنگ آب شد
داغی سنگین در دقایقی سنگین بود
آن دم که با فواره های آتش ،خیمه ها به مرگ مقدس دل دادند
پروانه ای در هجوم شعله ها هراسان ماند
و آتش حرمت معصومیتش را نگاه نداشت...
نگاه های کودکانه اش تا گودال کشیده شد
تا به گرد شمع پدر سوختن را برگزیند
سه ساله ای شد‌ ، بزرگ
تا از دالان ظلمت زده هزار ماهه عبور کند
و با گریه بر فریاد ، غلبه...
باران خون صحرا و زان پس ، کوچه ها را در نوردید
توفان بر گیسوان پنجه انداخت
خرابه ها چشم های گریانش را طعنه زدند
دل سنگ آب شد
اما سه ساله با غربت ، کمر ستبر قدرت را شکست
و با سکوت و داغ ، قصر آرامش تو خالی ظالم را به آتش کشید
آری ...می شود در ویرانه ماند و پادشاهی کرد...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که سود نداشت

فایده ، کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد . مرد گفت : « پسر رسول ! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم » . پسر رسول ، نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود . مرد گفت : « تنها دو تن از یارانت مانده اند . پایان معلوم شده » . پسر رسول خدا ، چیزی نگفت . صدای مرد آهسته تر شد : « در ماندن من سودی نیست آقا ! بگذارید بروم .» پسر رسول سر بلند نکرد . فقط گفت : « کاش زودتر رفته بودی» لحنش ناگهان نگران شد :« اسبی نمانده . از این سپاه عظیم چطور پیاده می گذری ؟» از همان جا که نشسته بود ، کنار تن خونی آخرین یار ، دید که مرد سود و زیان ، اسبش را پیش تر لابلای خیمه ها پنهان کرده ، دید که مرد سوار شد و دید که دور شد .

ضحاک بن قیس مشرقی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب سوم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نوای دل

گریه بر خون خدا

این چه غمی است نهفته در نام تو که بی اختیار دلها را می شکند و اشک را در پشت پلکها بی قرار می کند و آسمان چشم را بارانی ؟!
این گریه دست ما نیست ...
اختیار این اشک در این مصیبت با ما نیست ...
ما برای ثواب گریه نمی کنیم... چه کس می تواند برای ثواب گریه کند ؟
گریه کردن بال بسته می خواهد ...
دل شکسته می طلبد ...
ما دق می کنیم اگر برای تو گریه نکنیم ...
خب گریه دارد تلاطم دل زینب... مگر می شود فهمید دلشوره خواهر یعنی چه؟!...
گریه می کنم چون دوستت دارم ...

گریه ام را دوست دارم چون موهبت ارباب است...
یالیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نوای دل

بیا تا برویم ...

اول : رخصت
سیاه می پوشی ، می آیی ، می نشینی کنارم ، کنارش .
امشب هم میان این همه رنگ ، سیاه را انتخاب کرده ای ، سینه را آماده کرده ای .
اشک می ریزی ، سینه می زنی ، هروله می کنی !
امروز هم در میان این همه جا ، این خانه را انتخاب کرده ای ، یا الله گفته ای  و آمده ای نشسته ای این گوشه .
گوش می دهی ، ضجه می زنی ، دعا می کنی ، بلند می شوی که بروی ، این بار هم ذکر رفتنت خنده است و گاهی قهقهه . خوش آمدید . فردا شب هم تشریف بیاورید.

دوم : غربت
غربتت را باور کرده ایم . غربتش را . غربت مان را از او ، قرابت مان را به او ، نه . غریبش کرده ایم ، برای غربتش گریه کرده ایم ، برای غریبی مان قیام کرد . غریب مان می دانست ، باور نکردیم .
باور داریم ، ایمان آورده ایم ، تا آخر هم پایش مانده ایم .

سوم : همت
ساکتی ! این جا نشسته ای که چه ؟!
آن قدر رفته ای و برگشته ای بین این دسته ها که نمی دانی کجا می روند ، چرا می روند ؟ برای که می روند ؟ راه بیافت ! از کاروان عجیب عقب مانده ای .
بیا تا برویم ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

دوم محرم الحرام

مجلس دوم

کاروان خورشید در سرزمین بلا

اللهم انی اعوذ من الکرب و البلاء...
بار بگشائید اینجا کربلاست

... و ذو الجناح ایستاد و دیگر قدم از قدم برنداشت که این زمین تشنه قدم های بارانی حسین علیه السلام بود ... سرزمینی که آوردگاه نور و ظلمت می بایست ، می شد با آمدن حسین علیه السلام .... "توقف کنید ! اینجا محل خوابیدن شتران ما ، و ریختن خون ماست . سوگند به خدا ، در اینجا حریم حرمت ما را می شکنند و در همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدم رسول خدا به همین تربت وعده داده و در آن تخلف نخواهد شد"
و این سرزمین ، همان جایی است که حنجره سپیدترین شکوفه احساس را زخمی شرنگ خوارترین خار ، خواهند کرد ... آن جا که گودال قتلگاهش نردبان عبور انسان خواهد شد از خاک تا سدره المنتهی !
از مرکبت پائین بیا حسین جان ! رحل اقامت بیفکن ... این جا اعجاز عطش باید معنا شود ... و معنای کلام تو که " مردمان ، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد ، می انگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس می کنند ، آن را نگه می دارند و هنگامی که بنای آزمایش باشد ، تعداد دینداران اندک می شود ."
این سرزمینی است که ایمان ها باید محک بخورند و دینداران از غیر جدا شوند ...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که نامه های زیادی داشت

پای نامه صد و چهل هزار امضا بود . نوشته بود : « بشتاب ، ما چشم به راه تو هستیم . » نوشته بود : « ما با تو هستیم و صد هزار شمشیر با ماست . » نوشته بود : « برای آمدنت آماده ایم و دیگر با والیان شهر نماز نمی خوانیم » و نوشته بود : « میوه ها رسیده و باغها سبز شده . منتظرت هستیم »
نامه در دستهایش ، وسط بیابان روبروی سپاهی که راهش را بسته بودند ایستاد : « کسی را کشته ام خونش را بخواهید ؟ مالی را برده ام ؟ کسی را زخمی کرده ام ؟ » بی دلیل هلهله کردند .
گفت : « مرا دعوت کرده اند . این نامه ها ... » صداهای بی معنی و نامفهوم درآوردند تا صدایش نرسد . جلوتر آمد تا صورتهایشان را ببیند و ناگهان ساکت شد . « شبث بن ربعی ؟! حجار ابن ابجر ؟! قیس بن اشعث ؟! یزید بن حارث ؟!... »

اسم ها همان اسم های پای نامه بود .....

جهت دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب دوم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

اول محرم الحرام

مجلس اول

کاش می شد بنویسم کفنی برداری...!
کوفه میا حسین جان ...
کوفه وفا ندارد...
اول محرمه...
همه کمدهاشون رو زیر و رو می کنند تا یه لباس مشکی پیدا کنند و 10 روزی به تن داشته باشند ...
برای خیلی ها این کار فقط یه عادته ! مثل یه شعار !! که می تونه پشتش شعور باشه ... یا می تونه فقط لقلقه زبون !!! می تونه یه دنیا حرف باشه ... یا یه ژست خالی و پوچ !!!
امشب خیلی ها کمدهاشون رو بیرون می ریزند دنبال یه پیرهن مشکی ... پیرهن رو ولش کن !! بیا اول گوشه دلهامون یه پارچه سیاه آویزون کنیم و در کنارش یه پارچه سرخ ...
بیاید امسال بخواهیم این اتفاق به روحمون عرضه بشه .
بیاید امسال بشنویم و بفهمیم .
بیاید کمی تخیلمون رو به کار بیندازیم .
یک کم بیش تر و فراتر از تخیل های فانتزی روزمره مان و ادراک کنیم که این روزها چه اتفاقی داره می افته .
نمی خواهید بگید که این اتفاق بزرگ یک بار در طول تاریخ افتاد و رفت و تمام شد ؟
کیه که خوب گوش کنه و نشنوه « هل من ناصر » را هنوز هم ؟

روایتی از ده مرد در کربلا

مردی که صبح امیر بود شب کسی را نداشت

به آن که طناب دور گردنش می انداخت ، به آن که به او اسیری او را سوار اسب می کرد ، به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنش را سیاه کند ، به مردمی که ایستاده بودند به تماشا ، به هر کسی که آن جا بود التماس می کرد : « به حسین بگوئید مسلم گفت نیا . » به زنی که دلش به رحم آمده بود و آبش داده بود ، به رهگذرانی که نمی شناخت ، حتی به بچه ها می گفت . شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند ، به مردمی که پائین دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پائین التماس می کرد : « یکی را روانه کنید به حسین بگوید که نیا !»

مسلم بن عقیل علیه السلام

جهت دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب اول محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید. 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

امام حسین علیه السلام

علت گریه بر وجود مطهر سیدالشهداء علیه السلام

 

موضوع قابل توجه این است که گریه بر سیدالشهداء علیه السلام به عنوان حقی از رسول خدا بر همه ما واجب است.
خداوند عالم در آیه 23 سوره شوری می فرمایند : قُل لا اَسئَلُکَم عَلَیهِ اَجرَاً اِلَّا المَوَدَّهَ فِی القُربَی (ای رسول ما به آنها بگو من از شما اجر و مزدی برای رسالتم نمی خواهم به جز دوستی و مودت خویشاوندانم)
فی القربی چه کسانی هستند ؟
امام فخر رازی بنا بر قول اهل سنت در تفسیر کبیر وقتی به کلمه فی القربی می رسد با سند خودش از رسول خدا نقل می کند : که از ایشان سوال شد یا رسول الله فی القربی چه کسانی هستند ؟ ایشان فرمودند :
فَاطِمَهُ وَ عَلیٍّ و الحَسَنِ و الحُسَین علیهم السلام .
سوال : حالا اگر کسی بخواهد مودت فی القربی را ادا کند چگونه باید ادا کند ؟.....
در آیه 82 مائده آمده است : لتجدن (حتما حتما می یابید ؛ چه می یابید؟)اقربهم موده(نزدیکترین ایشان از جهت مودت ) للذین آمنوا ( برای کسانی که ایمان آورده اند که طبق آیه 55 مائده بیان شد اهل بیت علیهم السلام هستند ) الذین قالوا انا نصاری ذلک(اولین ویژگی کسانی که نزدیکترین مودت را به اهل بیت علیهم السلام دارند این است که می گویند ما یاری کننده هستیم ) ذلک بان منهم قسیسین ( اینها دانشمند هستند ) و رهبانا (پارسا هستند ) و انهم لا یستکبرون ( اینها تکبر و گردنکشی در برابر خدای مهربان ندارند ) .
در آیه 83 سوره مائده آمده است : و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول ( وقتی می شنوند آن چه نازل شده است بر رسول مکرم اسلام ) تری اعینهم تفیض من الدمع ( می بینی از چشمانشان اشک جاری می شود ؛ به خاطر چه ؟ ) مما عرفوا من الحق ( به خاطر آن چه که از حق شناخته اند )
یک نکته ای که باید خدمت عزیزان عرض بشود این است که شاید گفته شود در آیه 82 مائده « انزل الی الرسول » آمده است و این چه ربطی به سیدالشهداء علیه السلام دارد ؟ همه می دانیم که شیعه و سنی نقل کرده است که وجود مطهر رسول الله فرمودند : حسین منی و انا من حسین .
نکته قابل توجه این است که کسی که از حسین است بخشی از وجود حسین است و کسی که حسین از اوست حسین بخشی از وجود اوست پس گریه بر حسین گریه بر رسول اکرم است ؛ گریه بر ما انزل الی الحسین همان گریه بر ما انزل الی الرسول است . اگر وجود مطهر سیدالشهداء جزئی از این کل باشد پس آن چه بر این جزء وارد می شود بر آن کل هم وارد می شود
و آن چه بر آن کل وارد می شود بر آن جزء هم وارد می شود .

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب های محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

۲۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشق رهبر

بیانات امام خامنه ای

بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد روز مباهله

روز مباهله، نشان دهنده‌ی اهمیت بیان ابلاغ حقیقت

روز مباهله، روزى است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانى خود را به صحنه مى‌آورد. نکته‌ى مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءکم»(1) در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب می کند و به صحنه مى‌آورد براى محاجه‌اى که در آن باید مایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمؤمنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به این شکل است. یعنى نشان دهنده‌ى این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ مى‌آورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشه‌کن بشود با عذاب الهى.

همین قضیه در محرّم اتفاق افتاده است به شکل عملى؛ یعنى امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) هم براى بیان حقیقت، روشنگرى در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را بر می دارد مى‌آورد وسط میدان. امام حسین (علیه‌ السّلام) که می دانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا هم مسئله، مسئله‌ى تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معناى حقیقى کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئله‌ى تبلیغ را این جورى می شود فهمید که چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناکثا لعهداللَّه ... و لم‌یغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللَّه ان یدخله مدخله» ؛ یعنى وقتى او دارد فضا را به این شکل آلوده می کند، خراب می کند، باید یا با فعل یا با قول آمد روشنگرى کرد. و امام حسین (علیه‌ السّلام) این کار را انجام می دهد، آن هم با این هزینه‌ى سنگین؛ عیالات خود، همسران خود، عزیزان خود، فرزندان امیرالمؤمنین، زینب کبرى، اینها را بر می دارد مى‌آید وسط میدان.

1) سوره مبارکه آل عمران آیه 61
فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جاءَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَکُم وَنِساءَنا وَنِساءَکُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الکاذِبینَ ﴿۶۱﴾
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر