مجلس سوم

بی نشونم ، خوب میدونم شبهای سوم هر دهه دیوونه ام

با دلی خون ، مست و محزون ، مهمون دختر سلطان زمونه ام

کوه را بگو...تن چون کاه ، چون کشد...
ویرانه.....غصه....زخم زبان.....داغ.....بی کسی.....
دل سنگ آب شد
داغی سنگین در دقایقی سنگین بود
آن دم که با فواره های آتش ،خیمه ها به مرگ مقدس دل دادند
پروانه ای در هجوم شعله ها هراسان ماند
و آتش حرمت معصومیتش را نگاه نداشت...
نگاه های کودکانه اش تا گودال کشیده شد
تا به گرد شمع پدر سوختن را برگزیند
سه ساله ای شد‌ ، بزرگ
تا از دالان ظلمت زده هزار ماهه عبور کند
و با گریه بر فریاد ، غلبه...
باران خون صحرا و زان پس ، کوچه ها را در نوردید
توفان بر گیسوان پنجه انداخت
خرابه ها چشم های گریانش را طعنه زدند
دل سنگ آب شد
اما سه ساله با غربت ، کمر ستبر قدرت را شکست
و با سکوت و داغ ، قصر آرامش تو خالی ظالم را به آتش کشید
آری ...می شود در ویرانه ماند و پادشاهی کرد...

روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که سود نداشت

فایده ، کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد . مرد گفت : « پسر رسول ! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم » . پسر رسول ، نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود . مرد گفت : « تنها دو تن از یارانت مانده اند . پایان معلوم شده » . پسر رسول خدا ، چیزی نگفت . صدای مرد آهسته تر شد : « در ماندن من سودی نیست آقا ! بگذارید بروم .» پسر رسول سر بلند نکرد . فقط گفت : « کاش زودتر رفته بودی» لحنش ناگهان نگران شد :« اسبی نمانده . از این سپاه عظیم چطور پیاده می گذری ؟» از همان جا که نشسته بود ، کنار تن خونی آخرین یار ، دید که مرد سود و زیان ، اسبش را پیش تر لابلای خیمه ها پنهان کرده ، دید که مرد سوار شد و دید که دور شد .

ضحاک بن قیس مشرقی

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب سوم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

بروشور شب سوم محرم(1)-فرمتtif                      سایز: 14.8 مگابایت
بروشور شب سوم محرم(2)-فرمتtif                    سایز: 3.85 مگابایت

<