مجلس هفتم

 یک مشت خون

 این یک روضه است اگر آمادگی ندارید مطالعه نکنید .

 آب ... دشمن ... خیمه ... گریه ...
 بچه ها و زنها ... پدر ... زینب ... وداع با "عبدالله بن رضیع"
  ... و او "تلظی" می کرد ، چون ماهی ها ، لب ها باز و بسته می شد
  برای آب ؛ یک قطره بسش بود .
  اما سنگدلان نشنیدند ... حرمله ... سفیدی گلو ...
  عظیم ترین مصیبت برای امام حسین علیه السلام ...
  دستها را زیر گردنش گرفت و آن خونها را به آسمان پاشید ...
  حتی یک قطره از خونش بر آن زمین نچکید ؛ همه به آسمان رفت .
  و شاید آن یک مشت همه خون " علی اصغر " بود .

 روایت هایی از ده مرد در کربلا

مردی که گونه هایش سیاه بود

آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هر کجا خواست برود . کوفه یا مدینه . غلام سیاه اما نرفت . ماند .
خون از همه زخمهایش بیرون می ریخت . آخرین نفسها بود . تنش آرام آرام سرد می شد که صورتش ناگهان گرم شد . به زحمت چشم باز کرد . گونه امام چسبیده بود به گونه سیاه او . بریده بریده گفت : « خوشبخت تر از من کسی هست ؟ » و  چشم بست .

اسلم بن عمرو

برای دانلود بروشور آن پرچم سرخ ویژه شب هفتم محرم به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .

بروشور شب هفتم                      سایز: 13.9 مگابایت
بروشور شب هفتم                      سایز: 10.5 مگابایت