آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباح یزدی ( دامت برکاته ) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریـــــــــــــــــخ 06/11/89 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
فتنه سقیفه از زبان فاطمه (سلام الله علیها)مقدمهبر اساس آموزهای که قرآن کریم به ما تعلیم میدهد و سیره پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلوات الله علیهم اجمعین بر آن جاری بوده است یکی از راههای کسب بصیرت، تأمل در داستان گذشتگان است. سرّ اینکه قرآن کریم به ذکر داستان انبیا و اقوام گذشته اهتمام دارد همین است. از اینرو غالباً در ذیل داستانها میفرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لأُوْلِی الأَبْصَارِ»1، «فاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»2 و ... . همانطور که تاریخ اقوام گذشته برای آیندگان عبرتآموز است باید تاریخ گذشته مسلمانان هم برای مسلمانان آینده به طور خاص مایه عبرت باشد؛ بلکه انسان باید از گذشته خودش هم عبرت بگیرد. به ما دستور داده شده که هر روز اعمالتان را محاسبه کنید؛ «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم؛3 کسی که هر روز خود را مورد محاسبه قرار ندهد از ما نیست.» این دستور برای این است که انسان ببیند روزی که گذشت چه کارهایی انجام داده، کدام درست و کدام اشتباه بوده است و سعی کند اشتباهاتش را تکرار نکند. این عمل همان عبرت گرفتن از گذشته خود است. از مهمترین حوادثی که در تاریخ صدر اسلام اتفاق افتاد و برای ما مایه عبرت است داستانی است که بعد از رحلت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله اتفاق افتاد؛ اتفاقی سرنوشتساز که در مسیر آینده مسلمانان نقشی بسیار اساسی داشت. از اینرو ضرورت دارد که انسان با دقت در این باره بیاندیشد که این حادثه چگونه اتفاق افتاد و کجای آن اشتباه بود و سعی کند آن اشتباه را تکرار نکند.
کربلا؛ حادثهای بینظیرحادثه دیگر تاریخ صدر اسلام داستان کربلاست که در تاریخ بشریت نظیر نداشته و نخواهد داشت. در صحنه کربلا حوادثی به دست مسلمانان نمازخوان، روزهگیر و شاگردان پای منبر علیعلیه السلام اتفاق افتاد که به دست هیچ جنایتکاری در طول تاریخ اتفاق نیافتاده است. برخی از این افراد در دوران حکومت امیرالمومنینعلیه السلام از سرداران لشکر علی بودند. همینها آمدند پسر و نوههای او را کشتند. به عنوان نمونه شمرلعنةاللهعلیه در جنگ صفین یکی از رزمندگان دلاور و از سرداران علیعلیه السلام بود و علیه معاویه میجنگید. همچنین منقذبنمرة لعنةاللهعلیهکه قاتل علیاکبرعلیه السلام شد از سرداران امیرالمومنینعلیه السلام بود. چگونه چنین انسانی، شبیهترین انسان به رسول خدا را به شهادت میرساند؟! اگر علیعلیه السلام را نشناخته بود و در رکاب علیعلیه السلام نجنگیده بود میگفتیم: به خاطر دوری از مرکز اسلام و معارف اسلامی گمراه شده است؛ اما کسی که سالها در کنار علی بوده چگونه دست به چنین جنایتی میزند؟! واقعاً وجود آدمی چه لایههای پیچیده و تودرتویی دارد! تحولاتی ممکن است برای انسان پیش بیاید که خودش هرگز باور نمیکند؛ ولی زمانش که میرسد از آن استقبال و به آن افتخار هم میکند. تأمل در این حوادث تنها برای این نیست که ما ذکر مصیبتی کنیم و اشکی بریزیم. این کمترین چیزی است که از هر انسان باعاطفه و با شرفی ساخته است. مهمترین بهرهای که ما از این جریانات باید ببریم این است که این جریانات را تحلیل کنیم ببینیم چرا چنین اتفاقاتی رخ داد، و مراقب باشیم خود ما مرتکب چنین اعمالی نشویم. این مهمترین درسی است که باید بگیریم و اگر بتوانیم دست دیگران را هم بگیریم و نگذاریم گمراه شوند. البته مسلمانان به خصوص شیعیان از داستان کربلا خیلی بهره بردند. یکی از این بهرهها پیروزی انقلاب اسلامی ایران است و نمونه دیگر آن شعار «لبیک یا حسین» است که امروز در لبنان شنیده میشود و همین شعار، آنها را در جنگ 33روزه پیروز کرد و اکنون موج آن در حال رسیدن به کشورهای دیگر است.
واقعبینی؛ راه کشف حقاگر ما بخواهیم با این نگاه تاریخ را بررسی کنیم اولین شرط آن این است که «واقعنگر» باشیم. چون آنچه باعث میشود که انسان از حوادث روزگار عبرت نگیرد، حقایق را نبیند و چشم بصیرتش کور شود، حب و بغضهای بیجا و تعصبات کور است. یعنی انسان با پیشداوری متعصبانه بگوید: «همین است و جز این نیست» و توجه نداشته باشد که این سخن شاهد و دلیلی دارد یا ندارد. نمیگویم: نباید حب یا بغض داشت؛ اما هر دو باید دلیل عقلی روشن داشته باشند. اگر ما این روش را پیش بگیریم که همان روشی است که قرآن و اهلبیتعلیهم السلام به ما تعلیم میدهند، بسیاری از اختلافات مسلمانان از بین میرود. بیشتر این اختلافاتی که گاهی به برادرکشیها میانجامد ناشی از تعصبات کور است.
یکی از بهترین راههایی که میتواند داستان صدر اسلام را برای ما روشن کند تأمل در کلماتی از اهلبیتعلیهم السلام است که مؤیداتش در منابع سایر فرق غیر شیعه موجود است. اما از آنجا که ما در این جلسات به دنبال الگوی صحیح رفتاری هستیم و نمیخواهیم به جزئیات بپردازیم درباره اشخاص بحث نمیکنیم. البته مورخین باید در یک فضای علمی تحقیقی و از روی منابع صحیح، آنها را هم بررسی کنند که در این زمینه معتبرترین منابعِ اهلتسنن برای ما کافی است. ما میخواهیم خطبه حضرت زهراسلام الله علیها را با نظر واقعبینانه و دور از تعصب بررسی کنیم. این بررسیها باعث میشود که ما بیشتر مراقب خودمان باشیم.
قسمتهایی از این خطبه را خواندیم که حضرت، مردم حاضر در مسجد را مخاطب قرار داده و فرمودند: «وقتی خدای متعال پدرم را به دار انبیا برد در میان شما رگههای نفاق ظاهر شد. در این هنگام شیطان سرش را از کمینگاه درآورد و دید که شما برای پیروی از او بسیار آمادهاید. شما در توجیه کارهایی که انجام دادید گفتید: اگر هنوز پیغمبر دفن نشده بود که ما رفتیم برای او جانشین تعیین کنیم برای این بود که میترسیدیم فتنهای پیش بیاید! غافل از اینکه شما خودتان در فتنه واقع شدید؛ شما خود اهل فتنهاید.» حضرت اسم این جریان را «فتنه» گذاشتند. علیعلیه السلام هم نام این داستان را فتنه گذاشت. در همان روزی که امیرالمؤمنینعلیه السلام مشغول دفن رسول خداصلی الله علیه و آله بود برای او خبر آوردند که مهاجرین و انصار در سقفیه بنیساعده جمع شدهاند و با یکی از پدرزنهای پیغمبر بیعت کردهاند! حضرت بیل را روی خاکها زدند و دست را به کمر گرفته و ایستادند و آیات اول سوره عنکبوت را تلاوت کردند: «بسم الله الرحمن الرحیم * الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم گمان کردند همینکه اظهار ایمان کنند دیگر کارشان تمام است و مبتلا به فتنه نمیشوند؟!» یعنی علیعلیه السلام هم این داستان را فتنه مینامد.4 اما سایر مسلمانان چنین قضاوتی نداشتند و گمانشان این بود که با این کار مانع از وقوع فتنه میشوند. پس دو نوع قضاوت مطرح بود؛ یک قضاوت، قضاوت جریان سقیفه بود که امروز اکثریت مسلمانان آن را تأیید کرده و میگویند: «آن ماجرا یک جریان عادی بود که مردمی خیرخواه برای جلوگیری از فتنه و اختلاف آن را پدید آوردند و برای پیغمبر جانشین تعیین کردند!» و یک قضاوت هم اعتقاد ما شیعیان است که به تبعیت از همین فرمایشات حضرت زهراسلام الله علیها و سایر اهلبیتسلام الله علیهم آن ماجرا را فتنهای در امت اسلامی میدانیم. جریان مقابل ما معمولا در این نقلیات تشکیک میکنند و یا نهایتا میگویند: «این فرمایشات اظهار نظر شخصی و سلیقهای بوده است!»
شما این ماجرا را با حوادث زمان خودمان مقایسه کنید. قریب دوسال است که از فتنه عظیم 88 میگذرد؛ فتنهای که نه تنها اساس کشور بلکه پیشرفت اسلام را ممکن بود دهها سال عقب بیاندازد و ما را به دوران پیش از انقلاب برگرداند. فتنهای که کمتر میتوان نظیرش را در تاریخ مسلمانان سراغ گرفت. اما در زمان ما هنوز کسانی هستند که میگویند: «چه فتنهای آقا؟! اختلافات بر سر انتخابات بود و طبیعی است که در انتخابات یک حرفهای نامناسبی گفته و کارهای اشتباهی هم انجام میشود؛ ولی فتنهای در کار نبود. اکنون هم باید با هم دوست باشید و وحدت را حفظ کنید!» یعنی دقیقا همان اختلاف نظری که بعضی مسلمانانِ صدر اسلام با اهلبیتعلیهم السلام و پیروانشان یک طرف بودند و اهل سقیفه یک طرف. اهلبیتعلیهم السلام میگفتند: «این کار فتنه است» و آنها میگفتند: «این کار مانع فتنه است!» که دو قضاوت کاملاً متضاد بود.
قضاوت در این باره که طرف مقابل اهلبیت با چه نیتی این کارها را کرد به عهده تاریخ بماند؛ فرض کنید آنها واقعا چنین قضاوتی داشتند. اما این مسأله هم قطعی است و کسی اختلاف ندارد که این دو دسته، دو قضاوت و دو تفسیر درباره آن ماجرا داشتند. ما کلام علی و فاطمهسلام الله علیهما را بر کلام دیگران ترجیح میدهیم و میگوییم: این بزرگواران درست فهمیدند و دیگران اشتباه کردند. اما چگونه انسان میتواند در چنین موقعیتهایی، واقعیت را درست درک کند و قضاوت صحیحی داشته باشد؟ این همان چیزی است که مقام معظم رهبری نامش را «بصیرت» گذاشتند. به حق وظیفه ایشان است که ما را هدایت و راهنمایی کنند و وظیفه ماست که سعی کنیم اطاعت کنیم و به دنبال بصیرت باشیم؛ یعنی سعی کنیم قوه و ملکهای کسب کنیم که بتوانیم حق و باطل را تشخیص دهیم و پشت پرده وقایع را هم ببینیم و بتوانیم عاقبتاندیشی کنیم. اگر کسی چنین قوهای داشته باشد «اهل بصیرت» است. البته خدا باید توفیق بدهد اما ما هم باید تلاش کنیم. یکی از راههای کسب بصیرت تفکر در این جریانات است. از لحن حضرت زهراسلام الله علیها در این خطبه حداقل میتوان فهمید که طرف مقابلِ ایشان مرتکب اشتباه بزرگی شدند. این اشتباه آنقدر بزرگ است که حضرت فریاد میزنند: «أنى تؤفکون؛ کجا میروید؟! مردم! شما را به کجا میبرند؟!» تا شاید اینها به خود بیایند.
در توضیح خطبه به اینجا رسیدیم که حضرت میفرمایند: «ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَیْثَ أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُهَا وَ یَسْلَسَ قِیَادُهَا؛ چندان نگذشت که حالت رمیدگی این شتر تبدیل به آرامش شد و افسارش به دست آمد.» حضرت این فتنه را به شتری تشبیه میکنند که روز اول رم کرده و آرام نبود و آنها نمیتوانستند به راحتی افسارش را در دست گیرند. صبر کردند تا آرام شد و سرانجام افسارش را در دست گرفتند و به آن طرفی که میخواستند بردند. یعنی آن کاری که میخواستند، کردند.
«ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهَا؛ شما به آرام شدن این شتر و سوار شدن بر آن اکتفا نکردید و باز شروع به آتشافروزی کردید.» ظاهرا آن حالت آرامش بعد از رمیدگی شتر را به آن حالتی تشبیه کردهاند که خلافتِ خلیفه اول تثبیت شد و دیگر آشوب مهمی برپا نشد. بعد از این آنها به فکر افتادند که کاملا اوضاع را کنترل کنند و هر جا زمینه مخالفتی هست از بین ببرند. حضرت قبلا اشاره کردند که شیطان از کمینگاهش سر بیرون آورد و ندایی داد. اینجا تعبیرات عجیبتری دارند؛ میفرمایند: «وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیْطَانِ الْغَوِیِّ، وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِیِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ؛ با سوار شدن بر شترِ فتنه به آن ندای شیطان لبیک گفتید و سعی کردید که نور اسلام را خاموش کنید و سنتهای پیغمبر را متروک کنید.» مگرآنها چه کرده بودند؟ آیا گفته بودند نماز نخوانید؟ اذان نگویید؟ قرآن نخوانید؟ چگونه سعی کردند نور دین را خاموش کنند؟ این مسأله انکارناپذیر است که اینها کاری کردند که دستکم ناخودآگاه باعث تضعیف و از بین رفتن دین میشد. وقتی دین از مسیر خودش منحرف شد و از مسیر اصلی زاویه پیدا کرد به یک جایی میرسد که دیگر مسیر انحراف و مسیر اصلی همدیگر را نمیبینند و فاصله به طرف بینهایت میل میکند.
تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاءٍ؛ معمولا وقتی شیر را میدوشند روی ظرفِ شیر کفی جمع میشود. حضرت مخاطبان خود را اینگونه توصیف میفرمایند که: شما به بهانه اینکه کف روی شیر را جدا کنید ظرف شیر را گرفتید و تا آخر آن را آشامیدید به طوری که فقط کف آن باقی ماند. کسی که نگاه میکرد گمان میکرد شما میخواهید کف آن را جدا کنید اما هر چه بود خوردید. چهقدر این تعیبرات ادیبانه است! «وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاء؛ شما در پناه یک پوشش منافقانه شروع به اذیت و آزار خاندان و فرزندان پیامبر کردید»؛ یعنی دشمنیتان را اظهار نکردید اما مخفیانه حق ما را از بین بردید. این وضع و رفتار شما بود. اما وضع ما در این ایام که چند روزی بیشتر از وفات پیامبر نگذشته چگونه است؟ «وَ یَصِیرُ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِی الْحَشَا؛ به سبب آنچه از طرف شما به ما رسید وضع ما مثل کسی شد که کاردهای قوی بر پیکر او وارد شده و بدنش را چاکچاک کرده باشد و نیزههای تیز به درون او فرو رفته و تا اعماق بدن او را متأثر کرده باشد.»
بنده باز تاکیدم این است که حضرت نمیفرمایند: من به خاطر اینکه مال من را بردید تظلّم میکنم؛ بلکه میگویند: «تظلم من به خاطر این است که شما دارید دین خدا و سنت پیغمبر را از بین میبرید. من دلم از این میسوزد که میبینم دین دارد از مسیر خود منحرف میشود و به طرف کفر میرود؛ وإنّ جهنّم لمحیطة بالکافرین» تاکید بنده این است که برای قضاوت کردن و فهمیدن این سخنان باید ذهن را از تعصبات خالی کنیم و به دور از تعصبات این حادثه را بررسی کرده و اشتباهاتی که در آن مقطع رخ داده است را بشناسیم و از تکرار آن جلوگیری کنیم. من روی این کلمه تاکید میکنم که ببینیم کجای این حادثه اشتباه بوده است تا ما آن اشتباه را تکرار نکنیم.
وفقنا الله وایاکم انشاءالله.
1 . آلعمران، 13 و نور، 44 و نازعات، 26.
2 . حشر، 2.
3 . الکافی، ج2 ص453.
4 . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1 ص 189.
ضعف فرهنگی و فسادهای اجتماعی دوران اصلاحات، مردم را تشنه شعارهای انقلابی کرد
علامه مصباح یزدی با اشاره به دوران اصلاحات گفت: بعد از جنگ تحمیلی چیزی که همه مردم خواستار آن بودند اینکه کسی بتواند خرابی های جنگ و ویرانی های شهرها و مشکلات خانواده های شهدا را حل کرده و رفاه نسبی را ایجاد کند، اما چه اندازه مسائل فرهنگی و دینی و ارزشهای انقلاب حفظ شود یا نه، این خیلی مورد توجه همه نبود واقعیتی است که مردم دنبال دولتی می گشتند که ویرانی ها را آباد کند.
استاد اخلاق حوزه های علمیه ادامه داد: بعد از مدتی که ضعف های فرهنگی، فسادهای اداری و مالی و سوء استفاده های اجتماعی ظاهر شد، مردم متوجه شدند که چیزهای دیگری هم مهم است و غیر از شکم به چیزهای دیگر هم باید اهمیت داد، در آن برهه رهبر معظم انقلاب بارها به مسائل فرهنگی و شبیخون فرهنگی اشاره می کردند.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) اظهار داشت: آنوقت عده ای متوجه نبودند که ما کمبود مسائل فرهنگی داریم ، کمبود مواد غذایی به شکم مردم فشار می آورد ولی کمبود فرهنگی به آنها فشار نمی آورد گلوی کسی را نمی فشرد ، فراموش شد تا به دوران اصلاحات رسید که به مقدسات و رسمی ترین مسائل دین علنا در روزنامه ها و رسانه ها توهین می شد ، این باعث شد که مردم تشنه کسی شوند که شعارهای انقلاب را زنده کند.
علامه مصباح یزدی عنوان کرد: در دوره ریاست جمهوری دهم کسانیکه نماز شب آنها ترک نمی شد در تبلیغات ریاست جمهوری شان یکجا اسم اسلام و شعارهای انقلاب را ندیدم.
کسی که صدها تخلف در پرونده دارد، چگونه به شعارهای انقلابی اش می توان اعتماد کرد
به گزارش پایگاه رسمی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، از این نشست، عضو خبرگان رهبری ابراز داشت: ما امروز احتیاج به انواع شعارهای انقلابی داریم نه تنها شعار ظاهری ، البته شعار باید طوری باشد که به شخص شعار دهنده بیاید وقتی کسی در پرونده اش صدها تخلف ضد این شعار وجود دارد چطور می توان این شعارش را قبول کرد. کسی که می داند این شعار به آن نمی آید و فقط یک شعار انتخاباتی است نمیتوان از آن حمایت کرد و مردم روزگاری یقه ما را می گیرند که چرا از فلان فرد حمایت کردی ما هم باید جواب بدهیم. راهی نداریم به جز اینکه روی شاخص ها تکیه کنیم و واقعا کسی که واجد شرایط بود را معرفی کنیم وگرنه بگذاریم خود مردم تشخیص دهند.
علامه مصباح یزدی گفت: اصولگرایان و کسانی که گفتم ما نسبت به همه اینها خوش بین هستیم ، همه برادران ما هستند و هدف مشترکی داریم و به دنبال دین، انقلاب و ولایت هستیم. نسبت به یکدیگر نه قلبا سوء ظن داشته باشیم و نه عملا تخریب کنیم . همه گروههایی که تحت اسم های مختلف با عنوان اصولگرایان هستند را دوست دارم اما به این معنا نیست که تشخیص من در همه موارد با آنها یکی باشد حتی اگر گفتم من یک گروهی را بیشتر می پسندم معنایش این نیست که هر چیزی که آنها بگویند من هم می پسندم بلکه آنها را نسبت به گروهای دیگر مناسبتر می دانم و در همین حد هم هست.
وحدت موضوعیت ندارد و الا علی (ع) با خلفا وحدت می کرد
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) اظهار داشت: وحدت خیلی خوب است ولی وحدت موضوعیتی ندارد بلکه وسیله ای است برای وصلت اسلام و الا حضرت علی (ع) هم باید با خلفاء وحدت می کرد.
علامه مصباح یزدی گفت: هر وحدتی مطلوب نیست بلکه باید وسیله ای باشد برای تحقق مصالح اسلام لذا باید بدانیم که وحدت بت نیست.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: تفرقه و اختلاف در قرآن بسیار مذمت شده است اما آن بدین معناست که روی دین اتحاد بشود نه اتحاد بین دین و نادین باشد و اینکه دین و غیر دین را با هم جفت کنیم تا وحدت بشود، چنین چیزی را نه عقل و نه شرع و نه سیره پیامبران و اهل بیت هیچ کدام نمی گوید.
هر ورشکسته و خائنی برای فریب ما دم از وحدت می زند
علامه مصباح یزدی افزود: هر کسی در هرجا ورشکسته شد برای اینکه خود را داخل کند، شعارش وحدت می شود. هر خائنی که راهی ندارد می خواهد تحت هر عنوانی وارد شود و می گوید که اختلاف نکنید تا ما را فریب دهند.
وی خطاب به حضار در این جلسه گفت: چندبار باید فریب بخوریم، عنوان وحدت بت برای ما نشود ، وحدت برای کسانیکه در چارچوب اسلام میخواهند با هم کار کنند، است.
تحمیل وحدت غیرمطلوب با عقل سازگار نیست
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) اظهار داشت: ما به همه احترام می گذاریم و از عمق دل دوستشان داریم ، ولی این به معنای این نیست که در تشخیص هایمان همه یکی شویم. ما باید صمیمانه بایکدیگر برخورد کنیم و نظرمان را به دیگران منتقل کنیم و طرف مقابل هم همینطور نظر خود را بگوید ، من هم با روی باز پذیرفته و تامل می کنم. اینکه توقع داشته باشیم همه یکجور فکر کنند و اگر کسی فکر دیگری داشت، بگوئیم او اهل انشقاق است با عقل هیچ سنخیتی ندارد مگر با دموکراسی مبتننی بر منافع مادی و تقسیم منافع، اما ظاهرا این با ارزشهای انقلابی و اسلامی وفق ندارد . اگر اینجور بود اساسا شیعه ای در عالم بوجود نمی آمد .
وحدت بدون حجت ، از شعارهای شیطانی است
علامه مصباح یزدی تاکید کرد: صرف وحدت معیار نیست، وحدتی باید معیاری باشد که برای اهداف و مصالح اسلام لحاظ شود لذا جایی که فردی یقین به ضرر دارد به چه حجتی باید تبعیت کند؟! این از همان شعارهای شیطانی است که می خواهند سوء استفاده کنند، وحدت کلمه حق است اما آنها که این را مطرح می کنند منافع خود را خواسته و منافع اسلام را نمی خواهند ، عده ای وحدت را بهانه می کنند، ما باید هوشیار باشیم و از این تجربه ها استفاده کنیم.
وقتی که فرد طالب وحدت خائن است و اگر بتواند در مقابل ولایت می ایستد، وحدت معنایی ندارد
به گزارش پایگاه رسمی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، علامه مصباح یزدی در ادامه گفت: متهم کردن یکدیگر به رعایت نکردن وحدت و این حرفها منطق درستی نیست و اگر این جوابی داشته باشد بفرمائید چرا ابوذر و سلمان در صدر اسلام رعایت وحدت نکردند؟
عضو خبرگان رهبری گفت: در جایی ممکن است که تبعیت از دیگران مطلوب باشد و در جای دیگری نه ، عقلا می گویند وقتی حجتی نداریم حق با اکثریت است، اما کسی که حجت و یقین دارد باید به آن عمل کند و در اینجا وحدت معنایی ندارد مخصوصا که فرد طالب وحدت، آدم خائنی باشد که بارها خیانت خود را ثابت کرده است و الان هم اگر بتواند با ولایت نیز مقابله می کند منتهی قدرتش را ندارد.
علامه مصباح یزدی اظهار داشت: چشم ما باید به فلش ها و اشاره هایی باشد که رهبر معظم انقلاب نشان می دهند و این معنایش این نیست که ایشان معصوم است بلکه یک حجت شرعی و اطمینان بخش است.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) اظهار داشت: بنابراین این مساله که آرمانی و ایده الی که فکر کنیم که همه خوبان و اصولگرایان بر روی یک فرد واحد فکر کنند عملا فکر می کنم که دور از واقعیت است، البته اگر بشود خیلی خوب است.
به گزارش پایگاه رسمی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، در ماه های منتهی به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، رفت و آمد گروه ها و جریانات سیاسی به بیوت و دفاتر علما و مراجع رونق زیادی گرفته است. از دیدارهای خصوصی و نیمه خصوصی گرفته تا دیدارهای پرسرو صدا و همراه با رپرتاژهای خبری، در این میان نیز برخی گروه ها با اهدافی سازنده و خیرخواهانه با علما و مراجع دیدار می کنند.
علامه مصباح یزدی در دیدار با جمعیت ایثارگران، بوجود آمدن گروههای مخلص ، متدین و علاقمند به اسلام را یکی از برکات مهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست و به روشن سازی سیاست های کشور بعد از انقلاب پرداخت و از راه کارهای ممکن برای برون رفت از فتنه های در راه و انتخاب فرد اصلح در انتخابات آتی سخن گفت.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این دیدار اظهار داشت: تشریف فرمائی شما عزیزان و سروران به این موسسه که خانه شما است را خوش آمد عرض می کنم.
بخاطر نعمت ولایت و برکات انقلاب باید خداوند را شکر کنیم
علامه مصباح یزدی ابراز داشت: بنده وظیفه خودم می دانم که از این نعمتهای عظیمی که خداوند در این عصر و نیم قرن اخیر به جامعه اسلامی ما عطا کرده است از جمله وجود حضرت امام(ره) ، پیروزی انقلاب اسلامی و برکاتی که در سایه ی این پیروزی نصیب امت اسلامی شده است و بعد هم در زیر سایه ی رهنمودهای مقام معظم رهبری، صمیمانه در پیشگاه الهی شکرگزاری کنیم و از خداوند متعال بخواهیم که توفیق شکرگزاری و انجام وظیفه در این نظام را به همه ما عنایت کند.
گروه های مخلص و علاقمند به اسلام و انقلاب یکی از برکات انقلاب اسلامی می باشند
استاد اخلاق حوزه های علمیه افزود: یکی از برکاتی که بعد از پیروزی انقلاب نصیب جامعه ما شده است این گروههای مخلص و متدین و علاقمند به اسلام و انقلاب است که با انگیزه های بسیار خوب و با تلاشهایی که بعضی از آنها را من اطلاع دارم و دیگران را هم قیاس می کنم با آنهایی که می شناسم، انجام گرفته که غیر از تعالی روحی که برای خودشان داشته است خدماتی را هم برای انقلاب انجام داده اند و براکاتی نصیب جامعه اسلامی ما شده است.
به همه گروه های اصولگرایی قلبا ارادت دارم
عضو شورای فقاهتی جبهه پایداری اظهار داشت: در این جریان ما مواجه هستیم با سلسله شعارها و مفاهیمی مشترکی که در بین همه گروهها وجود دارد عمدتا آنچه که برای ما جالب است و به آن پایبند هستیم غیر از پایبندی به انقلاب و اصول ارزشهای اسلامی ، پایبندی به مساله ولایت فقیه و اطاعت از مقام معظم رهبری است. آن گروهایی که این دو شعار و مابقی موارد که ناشی از همین ها را می شود مطرح می کنند و به آن پایبند هستند اینها به اصولگرایان معروف شدند و من همه گروههایی که در این گروه می گنجند و می شناسم را واقعا و قلبا به همه آنها ارادت دارم چون افرادی بسیار خوب، متدین، فعال، مخلص، زحمت کش، رنجدیده، آماده برای تحمل سختیها، تهمتها و افترائات هستند و همه چیز را هموار می کنند تا خدمتی به اسلام و انقلاب انجام بدهند.
باید با گروه هایی که بدنبال منافع شخصی اند، مقابله کرد
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) افزود: البته در مقابل، کسانی هم هستند که در اثر تجربه ای که داریم و عقلی که خدا به ما داده است درک کردیم که حسن نیت آنها در حد نصاب نیست و آنها را اصولگرا حساب نمی کنیم، منافع خانواده، بستگان، پست و مقام و چیزهای دیگر را بر منافع جامعه اسلامی ترجیح می دهند.
عضو خبرگان رهبری ابراز داشت: تشخیص یک فرد نسبتا آگاه به امور جامعه و امور سیاسی، دست کم این است که اعتماد به اینها نداشته باشد و احیانا هم برای بعضی ها در بعضی موارد بینی و بین الله تشخیص می دهند که مقابله هم باید کرد نه تنها به عدم صلاحیت اکتفا کرد باید مقابله کرد و جلوی فسادها و تخریبهایی که پیش می آید گرفته شود.
بینی و بین الله برای بعضی از برخوردهای فتنه گران و ساکتین فتنه یک توجیه معقولی سراغ ندارم
علامه مصباح یزدی تاکید کرد: این به تشخیص افراد بستگی دارد ولی اجمالا ما خیلی روی آنها حساب باز نمی کنیم. یکی از نشانه های این افراد برخوردی بود که در فتنه 88 انجام دادند که بینی و بین الله بنده برای بعضی از برخوردها هنوز هم یک توجیه معقولی سراغ ندارم و نه تنها از لحاظ دینی و اسلامی توجیحی ندارد از لحاظ سیاسی هم توجیحی ندارد. هنوز برای خودم توجیحی ندارم که چرا حامیان آنها یا ساکتین چنین کاری را انجام می دادند.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ضمن تاکید بر اینکه بنده سران جنبش سبز را سران فتنه می دانم، گفت: این افراد سالیان سال در این کشور خدمت کردند بعضی از آنها مستقیما از طرف امام (ره) منصوب شدند ولی به هرحال یک همچین تحولاتی برای آنها پیدا شده است که برای ما هم قابل توجیه نیست.
وی اظهار داشت: انسان هر چقدر هم که حسن ظن داشته باشد و توجیه کرده باشد اینطور رفتارها توجیه ندارند و نمی تواند آنها را توجیه کند و ما نمی دانیم که عملکرد آنان را چه توجیهی باید کرد.
کسانی که در ایام فتنه به ولایت وفادار بودند را واقعا دوست داریم
علامه مصباح یزدی افزود: اینها را ما حسابشان را جدا می کنیم اما سایرینی که واقعا با اخلاص کار می کنند و یکی از علائمشان هم این بود که در فتنه 88 جدا موضع گرفتند و اظهار نظر کردند، در تظاهرات شرکت کردند و وفاداری خود را به مقام ولایت به صورت مستقیم ابراز کردند ما همه اینها را خادم می دانیم و بخاطر همین خدمت هایشان واقعا دوست شان می داریم.
وحدت همه اصولگرایان ایده آل است اما عملی نیست
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در پاسخ به برخی اظهار نظر پیرامون وحدت، ابراز داشت: خواه ناخواه می بینیم که اختلاف نظرهایی بین اصولگرایان است. البته ایده ال این است که سازو کاری در نظر گرفته شود که این اختلاف ها هم برداشته شود و همه یک جور فکر کننند یک سلیقه داشته باشند یک خط مشی سیاسی را دنبال کنند، این ایده ال است اما تجربه تاریخی همه کشورهای دنیای اسلام حتی تاریخ تشیع از آغاز تا بحال نشان داده است که چنین چیزی عملی نیست.
الحمد لله على ما أنعم و له الشکر على ما ألهم؛1 خطبه مبارک فدکیه با این عبارات شروع میشود که جلسه قبل جمله اول را در حدی که خدای متعال توفیق داد توضیح دادیم. در جمله دوم میفرمایند: و له الشکر على ما ألهم؛ تنها خدا را شکر میکنم بر آنچه الهام فرمود. الهام یعنیچه؟ الهام مثل وحی در لغت یک معنای عامی دارد؛ اما در شرع و به خصوص نزد علمای علم کلام و عقاید اصطلاح خاصی پیدا کرده است. از موارد استعمال وحی و الهام در قرآن کریم چنین استفاده میشود که وحی و الهام نوعی ادراک است (که گاهی ناآگاهانه یا نیمهآگاهانه است) که با اسباب عادی کسب نشده است. نزدیکترین معنایی که گفته شده این است که وحی یعنی اشاره سریع. وقتی به کسی برای کاری اشاره کنند میگویند أوحی إلیه. چنانکه در باره حضرت زکریا علینبیناوآلهوعلیهالسلام میفرماید: فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا؛2 ایشان به کسانی که آنجا مشغول عبادت بودند اشاره کرد که شما مشغول ذکر و عبادت باشید. اینجا تعبیر وحی شده است. حتی در مواردی که وسوسههای شیطانی در افرادی وارد میشود و اثر میکند هم تعبیر وحی به کار رفته است؛ «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ؛3 شیطانها به شاگردان، دوستان و کسانی که با آنها ارتباط دارند وحی میکنند.» در جای دیگر میفرماید: وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ؛4 در اینجا از وسوسه شیطان هم تعبیر به وحی شده است. گاهی انسان احساس میکند که باید کاری را انجام دهد یا یک مطلبی به ذهنش میآید ـ گاهی خوب و گاهی بد؛ برای چنین مواردی در اصل لغت عرب تعبیر وحی به کار میرود که گاهی شیطان است که وحی میکند و ما نمیفهمیم. حتی نسبت به حیوانات، بلکه به یک معنا نسبت به همه موجودات، تعبیر وحی به کار رفته است؛ «وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا؛ ما به زنبور عسل وحی کردیم که خانههایی در کوهها درست کند.» کلمه وحی در این آیات به معانی لغوی بکار رفته است. این وحی به معنای این است که یک نوع ادراکی در یک موجودی پیدا شود بدون اینکه خودش کسب کرده باشد و حتی ممکن است که خودش نداند که چنین چیزی دارد.
اقسام الهاماما در اصطلاح علما، به خصوص علمای کلام و نیز در عرف متشرعه، این انصراف جا افتاده که وحی، یک نوع رابطه تعلیم و تعلم بین خدا و انبیاست. به کسی وحی میشود که پیغمبر باشد. وحی در اصطلاح فقط درمورد ادراک غیر عادی الهی بهکار میرود که خدای متعال به انبیاء القا میفرماید. در این اصطلاح حتی برای ائمه اطهار صلواتاللهعلیهمأجمعین هم تعبیر وحی به کار نمیرود. در مقابل این اصطلاح، اصطلاح الهام را داریم. فرق الهام و وحی خیلی روشن نیست؛ هر دو ادراکی است که از روی اکتساب نباشد و معمولا هم دفعتاً پیدا میشود؛ ولی الهام در عرف متشرعه به خصوص شیعیان یک اصطلاح خاصی پیدا کرده است و آن اینکه الهام ادراک خاصی است که خدا به اولیای خودش مرحمت میکند. الهام نوعی ادراک از سنخ وحی، اما ضعیفتر از وحی است. در بعضی روایات آمده است که فرق بین وحی و الهام این است که در وحی ملک حامل وحی دیده میشود؛ اما در الهام ملک دیده نمیشود و فقط اثر آن در قلب احساس میشود.
قرآن کریم از یک نوع الهام یاد کرده که شامل همه انسانها میشود. در سوره شمس بعد از یازده قسم میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛5 خدا به نفس و روح آدمیزاد فجور و تقوا را الهام کرد.» همه انسانها با یک درک خدادادی کار خوب و بد را میشناسند، یا تمایل به کار خوب و کار بد را در خودشان احساس میکنند. خودشان این تمایلات را کسب نکردهاند و از کسی یاد نگرفتهاند؛ بلکه این الهام الهی است.
زمینهچینی برای بیان الهامات الهیالهام ممکن است از سنخ ادراکات باشد؛ یعنی خدا یک چیزی را به انسان میفهماند، و یا ممکن است از سنخ میل و گرایش باشد؛ یعنی میل به چیزی را در انسان الهام میکند. در مورد وحی هم این چنین است. قرآن میفرماید: «وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ؛6 خدا به اولیای خود انجام خیرات را وحی میکند.» در اینجا نمیفرماید: علم به خیرات را؛ بلکه میفرماید: فعل الخیرات. ظاهراً خود فعل وحی میشود؛ یعنی به عنایت الهی تمایل به کار خیر در اولیای خدا پیدا میشود. خداوند از این نمونه کارها زیاد دارد؛ مانند: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ؛ خدا محبت ایمان و تقوا را در دلهای مؤمنین قرار میدهد.» این کار خداست. وقتی مؤمن با دل خویش ایمان میآورد و از نعمت هدایت الهی استفاده میکند و شکرش را به جا میآورد، خدا هم به او پاداش میدهد. پاداش خدا به مؤمن این است که ایمان و عمل صالح را برای او دوست داشتنی میکند. در مقابل از کفر، فسوق و عصیان خوشش نمیآید. اصلاً از گناه کردن بدش میآید.
شاید ترتیب این سه، اشاره به مراتب این کراهت باشد. همه مؤمنان از کفر بدشان میآید. مرتبه بعد کراهت نسبت به فسوق است. مؤمن دوست ندارد که انسانِ بیبندوباری باشد. وقتی ایمانش قویتر شود و از نعمت هدایت الهی بیشتر استفاده کند، خدای متعال آن چنان به مؤمن عنایت میکند که از گناه هم بدش میآید. گناه در نزد مؤمن گویا بوی بدی دارد که از آن متنفر میشود. این از کارهای خداست. در همه انسانها دو گرایش قرار داده است. از طرفی همه ما کارهای خوب را دوست داریم و وقتی کسی کار خوبی میکند گرچه به ما هم هیچ ربطی نداشته باشد خوشمان میآید. این یک نوع کاری است که خدا برای انسانها انجام میدهد و از آن تعبیر به «الهام تقوا» میکند. از طرف دیگر نسبت به هر لذتی ـ اگرچه گناه باشد ـ نیز تمایل داریم. انسانهای ضعیفالایمان توجه به حرام یا حلال بودن لذت ندارند. ابتدائاً به طور طبیعی همه انسانها این لذتها را دوست دارند؛ ولی هر قدر در راه ایمان پیش روند این تمایلات محدود میشوند و دیگر لذتهای از راه گناه را دوست ندارند. وقتی عبادت و اطاعت میکنند تمایل به انس خدا روز به روز در وجودشان قویتر میشود تا به حدی میرسد که دیگر برای عبادت خدا بیتاب میشوند.
در مقابل الهامات عام، الهامات خاصی وجود دارد که مخصوص کسانی است که از آن الهامات اولیه حسن استفاده را بنمایند. الهامات خاص، هم در بخش نظری و هم در بخش عملی مخصوص اولیای خداست. آنها چیزهایی را میفهمند که دیگران نمیفهمند. گاهی به کاری تمایل پیدا میکنند؛ گویا یک منادی در وجودشان ندا میدهد که فلان کار خوب را انجام بده! یکباره انگیزه پیدا میکند که آن کار را انجام دهد. ائمه اطهار سلاماللهعلیهماجمعین و حضرت زهرا سلاماللهعلیها از این موهبت الهی بهره فراوانی داشتند.
در مورد الهام تعبیر دیگری هم در روایات ما به کار رفته است و آن تعبیر «تحدیث» است. یکی از القاب حضرت زهرا سلاماللهعلیها محدَّثه است. گاهی به غلط محدِّثه گفته میشود به گمان اینکه چون حضرت برای دیگران حدیث میگفتند به ایشان محدِّثه گفته میشود. در حالی که محدَّث به کسی گویند که ملائکه با او حرف بزنند و برایش حدیث گویند. همه انبیاء و ائمه معصومین علیهمالسلام محدَّث بودند. خداوند تعالی برای غیر انبیاء هم الهام دارد؛ حتی برای غیر ائمه علیهمالسلام هم الهام وجود دارد؛ به این معنا که فرشتهای با انسانی سخن بگوید ولی او آن فرشته را نبیند. این مقامی است که خدا به بندگان خاصی میدهد.
در اینجا ممکن است سؤال شود که: از طرفی ما معصومین را منحصر در عدهای خاص میدانیم و از طرفی میدانیم که برخی از امامزادگان و اولیای الهی هیچگاه گناه نکردند و به یک معنا معصوم بودند؛ جمع این دو مطلب چگونه است؟ جمع این دو مطلب به این صورت است که ظاهراّ چهارده معصوم یعنی چهارده معصومی که عصمتشان از طرف خدا تضمین شده است و همانطور که خدای متعال عصمت انبیاء را برای ما ضمانت کرده به طوری که عصیان و خطایی مرتکب نمیشوند، همان را درباره ائمه اطهار و حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم ضمانت کرده است. دلیل قطعی داریم برای اینکه اینها باید معصوم باشند؛ اما این معنایش این نیست که غیر از اینها ممکن نیست معصوم باشند. مرحوم آیتآلله العظمی بهجت رضواناللهعلیه میفرمودند: در نجف شخصی را میشناختم که با اینکه کارمند سادهای بود هنگام احتضار در حالی که مرحوم آقای خویی و مرحوم آقای میلانی بالای سرش بودند گفته بود: «خدایا! تو شاهدی از آن روزی که من به تکلیف رسیدم تا به حال عالماً عامداً هیچ گناهی نکردهام!» ظنّ قوی بنده این است که مرحوم آیتالله بهجت حتی قبل از به تکلیف رسیدنشان هم گناهی مرتکب نشده بودند و بعد از تکلیفشان هم ما حتی چیزی که بتوان مکروه بودنش را اثبات کرد از ایشان ندیدیم! خدا میتواند این چنین بندههایی داشته باشد؛ اما این معنایش این نیست که چهارده معصوم، پانزده معصوم شدند!
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این خطبه شریف بعد از حمد بر نعمتهای الهی میفرمایند: و له الشکر علی ما الهم؛ خدا را شکر میکنم بر الهاماتی که فرموده است. در این جا دو احتمال میتوان مطرح کرد؛ یکی اینکه منظور از این الهام همان الهام عامی باشد که خدا نسبت به همه انسانها و یا حتی غیر انسانها هم فرموده است و چون حضرت سلاماللهعلیها یکی از آنها هستند و این نعمت به ایشان هم داده شده است خدا را شکر میکنند. مثل اینکه ما خدا را شکر کنیم که به ما چشم داده است. خداوند به خیلی از انسانها چشم داده است؛ ولی این مانع نمیشود از اینکه ما خدا را بر این نعمت شکر کنیم. اما شاید احتمال قویتر این باشد که حضرت، خدا را شکر میکنند به این جهت که خدا الهامات خاصی به این خانواده عنایت فرموده است و اینجا تعبیر شکر مناسبتر از حمد است؛ چون در شکر این جهت لحاظ شده است که ستایش میکنم کسی را که به طور خاص نعمتی به من داده است؛ البته معنای اول هم غلط نیست؛ اما به نظر میرسد که این معنای دوم مناسبتر باشد و این یک نوع براعت استهلال است؛ یعنی چون بناست در این خطبه به مطالبی اشاره کنند که خدای متعال به ایشان الهام فرموده است، اول اشاره میکنند که خدا به ما بعضی چیزها را الهام فرموده است و من پیشاپیش به خاطر این نعمت اختصاصی خدا را شکر میکنم.
داستان مصحف فاطمه سلاماللهعلیهااز جمله این الهامات آن الهاماتی است که مصحف حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را تشکیل داده است. روایات بسیاری نقل شده است که در آن چند روز بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که آن مصیبتهای عظیم و غیرقابل وصف بر آن حضرت وارد شد خدای متعال جبرئیل را میفرستاد که با حضرت زهرا سلاماللهعلیها صحبت کند و برای ایشان تسلی باشد تا حضرت زیاد به آن غصهها و مصیبتها فکر نکند. جبرئیل راجع به داستانها و حوادثی که بعدها اتفاق میافتد برای حضرت نقل میکرد. بعد اینها جمع شد و به مصحف فاطمه سلاماللهعلیها نامگذاری شد. در بعضی روایات آمده که در این مصحف چیزی از حلال و حرام نبود و فقط پیشگوییهایی بود که جبرئیل برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها از حوادث آینده کرده بود. حضرت آنها را ثبت کردند و به صورت کتابی درآوردند. 7
مصحف یعنی جمعآوری شده. برخی افراد بیاطلاع گمان کردهاند که این مصحف چیزی است در مقابل قرآن؛ یعنی قرآن مصحفی برای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله است و در مقابل آن حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم مصحفی داشتهاند. یکی از تهمتهایی که به شیعیان میزنند این است که میگویند: شیعیان معتقدند حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم پیغمبر بوده و غیر از قرآن مصحفی داشتهاند و شیعیان برای خود، قرآن دیگری قائل هستند! در صورتی که آن مصحف همین تحدیثهای جبرئیل بوده است و ایشان آنها را جمعآوری کردهاند و به صورت کتابی درآوردهاند. ائمه اطهار علیهمالسلام در بسیاری از روایات میفرمایند: «نظرتُ فی مصحف فاطمه؛8 در مصحف حضرت فاطمه این چنین یافتیم.» به هر حال این مصحف از مصادیق الهاماتی است که اختصاص به حضرت زهراسلاماللهعلیها داشته است و جمله: و له الشکر علی ما الهم، میتواند براعت استهلال باشد نسبت به الهاماتی که در طول خطبه به آنها اشاره خواهند فرمود.
1 . بلاغاتالنساء، ص27 و بحارالانوار، ج29 ص220.
2. مریم، 11.
3 . انعام، 121.
4 . انعام، 112.
5 . شمس، 8.
6 . انبیاء، 73.
7 . بحارالانوار، ج26 ص44.
8 . الکافی، ج1، ص240؛ وبحار الأنوار، ج26، ص44.