الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه

شمیم ولایت

خاطره امام خامنه ای از 12 فروردین 58

آری به جمهوری اسلامی در فرودگاه کرمان

مصاحبه درباره‌ى روز دوازدهم فروردین (1364/01/10 )

سوال: ضمن تشکر از وقتى که در اختیار ما قرار دادید همان‌طور که مى‌دانید در آستانه‌ى فرا رسیدن هفتمین سالگرد استقرار نظام جمهورى اسلامى ایران هستیم. شش سال پیش در چنین روزى ملت ما با شرکت گسترده‌ى خود در رفراندم جمهورى اسلامى ایران به جمهورى اسلامى رأى آرى داد اگر در این زمینه مطلبى دارید و یا احیانأ خاطره‌ى شیرینى از آن روزها به یاد دارید براى ما بیان کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب در باب روز جمهورى اسلامى و روز رفراندم خیلى زیاد است و البته خاطراتى هم از آن روز طبعاً داریم که لابد نمى‌شود همه‌ى آن مطالب را در این گفتار کوتاه آورد به طور خلاصه روز جمهورى اسلامى یک مقطع تاریخى بى‌نظیرى در تاریخ کشور ماست، زیرا که براى اولین بار بعد از صدر اسلام و پس از فَترَت کوتاه اولین سالهاى فتح ایران به دست مسلمین یعنى که در آن سالهاى کوتاه البته حکومتها تا حدود زیادى اسلامى بودند در طول این تاریخ ممتدى که کشور ما داشته، براى اولین بار بعد از آن فَترَت و بعد از آن دوران کوتاه صدر اسلام یک حکومتى اعلان شد، یک نظامى اعلان شد که داراى دو خصوصیت مردمى بودن و الهى بودن هست؛ یعنى جمهورى اسلامى.
اصلاً این خاطره را با هیچ خاطره‌اى در تاریخ کشورمان نمى‌شود مقایسه کرد. نقطه‌ى مکمل و متمم انقلاب بیست‌ و دو بهمن بود یعنى خلاصه محصول بیست‌ و دو بهمن روز جمهورى اسلامى روز دوازدهم فروردین بود.
از یک نظر دیگر هم روز جمهورى اسلامى بسیار مهم است و آن این‌که این اولین نمونه در دنیاى امروز هست که با مکتبها، نظامها، سیاستها، دیدگاههاى مختلف، شیوه‌هاى گوناگون حکومت را به مردم دنیا عرضه مى‌کند، دارد عرضه مى‌شود؛ این اولین نمونه‌اى است که مردم دنیا دارند مى‌بینند جمهوریهاى دیگرى که اعلان مى‌شود جمهوریهاى سوسیالیستى، جمهوریهاى به سبک دموکراسى غربى به انواع و اقسامش هیچ کدام چیز جدیدى نیست اصل جمهورى هم چیز جدیدى نبود اما آن جمهورى‌ اى که مبانى و ارزشهاى اساسى‌ اش و قواعد اصلی اش از اسلام گرفته شده این یک چیز بى‌ نظیرى است.
یک خصوصیت دیگر هم در روز جمهورى اسلامى ما هست و آن این‌که آن روز عید فقط ما مردم ایران نیست، بلکه عید همه‌ى کسانى مى‌تواند باشد که مسلمانند، یعنى نزدیک به یک میلیارد جمعیت. آنها هم، یعنى ملتهاى مسلمان عادت کردند که اسلام را در حال دفاع در موضع انفعال، درحال انزوا ببینند. آن وقتى که یک ملتى در موضع تهاجم به قدرتهاى سلطه‌گر و تهاجم به نظامهاى بشرى ناقص قرارمى‌گیرد و اعلان یک جمهورى براساس اسلام مى‌کند این براى همه‌ى ملتهاى مسلمان مایه‌ى مباهات و سربلندى است خلاصه خصوصیات گوناگونى در روز جمهورى اسلامى هست.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شهید عباس بابائی

شاگرد بی بضاعت

مادر بزرگوار شهید عباس بابائی نقل می کند :

من تعدا هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم « برترین » آنها بود . او خیلی مهربان و کم توقع بود . با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود ؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد . او می گفت : « اول برای همه برادرها و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی باقی ماند برای من هم چیزی بخرید » به همین خاطر همیشه هنگام خرید اولویت را به خواهران و برادرانش می داد . او هر وقت می دید ما می خواهیم برای او لباس نو تهیه کنیم ، می گفت : « همین لباسی که به تن دارم خوب است » و وقتی که لباسهایش چرک می شد ، بی آنکه کسی بداند ، خودش می شست و به تن می کرد . عباس هیچ گاه کفش مناسبی نمی پوشید و بیشتر وقتها پوتین به پا می کرد . عقیده داشت که پوتین محکم است و دیرتر از کفشهای دیگر پاره می شود و آنقدر آن را می پوشید تا کف نما می شد .
به خاطر می آورم روزی نام عباس را در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند . دایی عباس ، که ناظم همان مدرسه  بود ، از این مساله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد . از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود . من از سخنان برادرم متاثر شدم . کمد لباسهای عباس را به او نشان دادم و گفتم :
- نگاه کن . ببین ما برایش همه چیز خریده ایم ؛ اما خودش از آنها استفاده نمی کند . وقتی هم از او می پرسم که چرا لباس نو نمی پوشی ؟ می گوید : « در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند . من نمی خواهم با پوشیدن این لباسها به آنان فخر فروشی کنم.»

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نامیرا

حق نَمیراست

رهبر معظم انقلاب فرمودند :

اگر می خواهید فتنه 88 را بشناسید کتاب نامیرا را بخوانید .

صادق کرمیار نویسنده کتاب نامیرا در گفت‌وگویی درباره بهترین واکنشی که به کتابش ابزار شده گفت: یک روز آقای شجاعی به من زنگ زد و گفت بیا دفتر کارت دارم. رفتم و ایشان تعریف کرد که: «من کتاب شما را با یک سری از کتاب‌های «متون مفاخر» در جلسه‌ای به آقا دادم. هفته‌ بعد که برای جلسه‌ دیگری خدمت ایشان رفتم، ایشان تمام کتاب‌ها را خوانده بودند و نظرشان را راجع به تمام کتاب‌ها گفتند. راجع به «نامیرا» هم فرمودند که کار بسیار خوبی است؛ نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از کتاب را که خواندم، احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم.» این برای من خیلی شیرین بود. بعد هم شنیدم که رهبر انقلاب به نمایشگاه کتاب هم که رفته بودند، گفته بودند کتاب را خوانده‌اند.
روز دیگری آقای جلیلی به من زنگ زد و گفت: در یک جلسه‌ای آقا فرمودند «هر کسی می‌خواهد فتنه‌ اخیر را بشناسد، این کتاب را بخواند.» این جذاب‌ترین بازخوردی بود که من نسبت به این کتاب دارم. البته بازخوردهای دیگری هم بود که شیرینی‌هایی داشت.

بخشی از کتاب نامیرا به انتخاب نویسنده را از ایـــــنجا بخوانید.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شمیم ولایت

رهبر معظم انقلاب در بیت آیت الله خوشوقت (ره )

امام خامنه ای در بیت آیت الله خوشوقت (ره) فرمودند :

آیت الله خوشوقت (ره) تا آخر عمر در راه توحید ، معرفت و سلوک پیش رفتند .

تسلیت عرض می‌کنیم به آقازاده‌ها و خانواده و همه‌ی شماها و به همه‌ی اهل معنا و اهل معرفت و اهل سلوک درگذشت جناب آقای خوشوقت را. در واقع اگر کسی متأثر می‌شود، گریه می‌کند، ناراحت می‌شود، باید برای خودش باشد. ایشان که خب یک عمر طولانی با برکتی را گذراندند، و همه‌اش هم در راه خدا، همه‌اش برای خدا؛ زندگی پاکیزه، نورانی. از اول جوانی، ایشان در همین راه توحید و راه معرفت و راه سلوک بودند. تا آخر این عمر طولانی، ایشان در این راه ظاهراً لحظه‌ای توقف نکردند و پیش رفتند. خب خدای متعال هم انشاءالله عملش با ایشان عمل بندگان صالح خواهد بود، عمل اولیاء خواهد بود انشاءالله. گفت: پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!
امیدواریم انشاءالله برکات آقای خوشوقت منقطع نشود از ماها، از شما جوانها، و برکات ایشان استمرار داشته باشد. بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا توانایی‌های بیشتری دارند؛ دعا می‌کنند، دستگیری می‌کنند، هدایت می‌کنند. رابطه را بتوانیم با اینها حفظ کنیم و نگه بداریم به نفعمان است، بتوانیم رابطه‌مان را با اینها حفظ کنیم، منتفع بشویم از دعایشان، از توجهاتشان، از برکاتشان انشاءالله. خدا انشاءالله درجات ایشان را عالی کند، و جایشان هم خیلی خالی است در این اتاق.
خیلی متشکر!

دریافت فایل صوتی                        حجم: 3.88 مگابایت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شمیم ولایت

خاطرات رهبر معظم انقلاب از روزهای پیروزی انقلاب

در آن روزها ما در یک حالت بُهت بودیم. در حالى که در همه‌ى فعالیتهاى آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همان‌طور که مى‌دانید ما عضو شوراى انقلاب بودیم و یک حضور دائمى تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباورى و بهت بر همه‌ى ما حاکم بود. من یک چیزى بگویم که شاید شما تعجب بکنید.
من تا مدتى بعد از 22 بهمن هم که گذشته بود بارها به این فکر مى‌افتادم که ما خوابیم یا بیدار. و تلاش مى‌کردم که از خواب بیدار شوم. یعنى اگر خواب هستم، این رؤیاى طلائى که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلى ادامه پیدا نکند، اینقدر براى ما شگفت‌آور بود مسأله.

سجده‌ی شکر...
آن ساعتى که رادیو براى اول بار گفت صداى انقلاب اسلامى، یک همچى تعبیرى. من تو ماشین داشتم از یک کارخانه‌اى مى‌آمدم طرف مقرّ امام. یک کارخانه‌اى بود که عوامل اخلال‌گرِ فرصت‌طلب آن‌جا جمع شده بودند و شلوغى راه انداخته بودند و در بحبوحه‌ى انقلاب که هنوز شاید بختیار هم بود، آن روزهاى مثلاً شاید هفدهم، هجدهم و مشکلات هنوز در نهایت شدت وجود داشت و هنوز هیچ کار انجام نشده بود اینها به فکر باج‌خواهى و باجگیرى بودند. توى یک کارخانه‌اى راه افتاده بودند، تحریکات درست کرده بودند و اینها، ما رفتیم آن‌جا که یک مقدارى سروسامان بدهیم. در مراجعت بود که رادیو اعلان کرد که صداى انقلاب اسلامى. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روى زمین افتادم و سجده کردم. یعنى اینقدر براى ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظه‌اى از آن لحظات یک مسأله داشت، به طورى که اگر من بخواهم خاطرات ذهنى خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش انقلاب بیان کنم یقیناً نمى‌توانم همه‌ى آن چه را که در ذهن و زندگى آن روزِ ما مى‌گذشت را بیان کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شمیم ولایت

خاطره رهبر معظم انقلاب از روز بازگشت امام خمینی به ایران

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال 76، در گفت و شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطره‌ای از روز ورود امام خمینی به میهن در دوازدهم بهمن 57 پرداختند که بخش‌هایی از متن و صوت آن در آستانه سی و چهارمین بهار انقلاب  منتشر می‌شود:

یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.



دریافت فایل صوتی                       حجم: 2.75 مگابایت

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

بیانات امام خامنه ای

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در روز میلاد نبی مکرم اسلام

هر حرکت اختلافى، به هر شکلى، در میان ملتهاى مسلمان، یا در درون یک کشور میان افراد آن کشور، بازى کردن در زمینى است که دشمن آن زمین را تعیین کرده است؛ کمک به دشمن است.

حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای فرمودند :

امروز مهمترین دستاویز دشمن براى مقابله‌ى با بیدارى اسلامى، ایجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بین بردن، اینها را به هم مشغول کردن؛ چه چیزى بهتر از این براى دشمنان استقلال اسلامى که مسلمانان را به هم مشغول کنند؟ از روز اوّلى که انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، سیاست ایجاد اختلاف در میان ملت ما و کشور ما دنبال شد؛ اما جمهورى اسلامى با قاطعیتِ کامل در مقابل این مسئله ایستاد. در سطح بین‌الملل اسلامى هم اختلافات مذهبى را مطرح کردند، اما جمهورى اسلامى پرچم اتحاد اسلامى را برافراشت. ما هر شکافى بین مسلمانان را رد میکنیم؛ این درست نقطه‌ى مقابل عوامل دشمنان است که از هر پدیده‌ى کوچکى براى ایجاد اختلاف بین مسلمانان استفاده میکنند. اگر شما نگاه کنید، مى‌بینید امروز سیاست دشمنان بیدارى اسلامى در کشورهاى شمال آفریقا هم، ایجاد اختلاف است. سیاست استکبار همین است؛ اینها را به جان هم بیندازند، اینها را در مقابل هم قرار دهند.
   من کسى را متهم نمیکنم به این که عالماً و عامداً دارد نقشه‌ى دشمن را انجام میدهد، اما به طور قطع و یقین میگویم: هر حرکت اختلافى، به هر شکلى، در میان ملتهاى مسلمان، یا در درون یک کشور میان افراد آن کشور، بازى کردن در زمینى است که دشمن آن زمین را تعیین کرده است؛ کمک به دشمن است. مسئله‌ى وحدت را همه باید جدى بگیرند؛ در درجه‌ى اول، نخبگان؛ نخبگان سیاسى، نخبگان دینى، نخبگان دانشگاهى، نخبگان حوزه‌هاى علمیه؛ در همه جا. شعار اتحاد اسلامى، یک شعار مقدس است. امروز اگر پیامبر مکرم اسلام (صلّى اللّه علیه و ءاله) در میان ما بود، به اقتضاى آیه‌ى شریفه‌ى «عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم»(3) ما را به اتحاد دعوت میکرد؛ از ایجاد اختلافاتِ این چنینى جلوگیرى می کرد. ما اگر چنانچه علاقه‌مند به نبى مکرم اسلام هستیم، باید این خواسته‌ى قطعى آن بزرگوار را تحقق ببخشیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

خانواده ایرانی

توصیه های رهبر معظم انقلاب درباره تشکیل و حفظ خانواده

هدف زندگی
زندگی یک کاروان طولانی است که منازل و مراحلی دارد، هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.
اصلاً ما برای این به دنیا آمده‌ایم. ما در حالی وارد دنیا می شویم که از خود اختیاری نداریم. کودکیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد می کند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا می‌کنیم. این جا آن جایی است که لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب کند و بر اساس این انتخاب حرکت کند و به جلو برود.
اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی که در این دنیا هست خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند، آن روزی که از دنیا خارج می‌شود، مثل کسی است که از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز می‌شود.

ازدواج، یک ارزش اسلامی
مطلب اصلی و اول، این است که این ازدواجی که خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا می‌کند، یکی از نعمتها و اسرار الهی و یکی از پدیده‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی بشری است. می‌شد که خداوند در قوانین آسمانی، این موضوع را لازم، واجب و حتمی و مجاز کند و مردم را رها کند تا یکی یکی بروند و با هم ازدواج کنند، اما این کار را نکرده است. بلکه ازدواج را یک ارزش قرار داده، یعنی کسی که ازدواج نمی‌کند خود را از این ارزش محروم نموده است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

بیانات امام خامنه ای

کودکی پیامبر

نبى مکرم اسلام جداى از خصوصیات معنوى و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتى که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّى قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانى و بشرى، یک انسان فوق‌العاده، طراز اول و بى‌نظیر است. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بى‌نهایت و با خلق و رفتار و کردار بى‌نظیر، در صدر سلسله‌ى انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شده‌ایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فى رسول‌اللَّه اسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسى کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله‌مان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم.
خداى متعال شخصیت روحى و اخلاقى آن بزرگوار را در ظرفى تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند.

یک نگاه اجمالى به زندگى پیامبر اکرم در دوران کودکى بیندازیم......

دریافت فایل صوتی
عنوان: کودکی پیامبر     حجم: 9.7 مگابایت

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شمیم ولایت

« مسئولیتم این باشد که چای بدهم »

خاطره‌ای از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از جلسه سازماندهی مسئولیت‌ها در شورای انقلاب :
هنگامى که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعى از رفقاى نزدیکى که با هم کار مى‌کردیم و همه‌شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایى پیدا کردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقاى هاشمى، مرحوم ربانى شیرازى، مرحوم ربانى املشى - با هم مى‌نشستیم و در مورد قضایاى گوناگون مشورت مى‌کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران مى‌شوند و ما آمادگى لازم را نداریم. بیاییم سازماندهى کنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این‌جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.
ما عضو شوراى انقلاب بودیم و بعضى هم در آن وقت، این موضوع را نمى‌دانستند و حتّى بعضى از رفقا - مثل مرحوم ربانى شیرازى یا مرحوم ربانى املشى - نمى‌دانستند که ما چند نفر، عضو شوراى انقلاب هم هستیم. ما با هم کار مى‌کردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبتِ همان بیت امام بود که وقتى ایشان وارد مى‌شوند، مسؤولیتهایى پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براى این موضوع، یک سازماندهى بکنیم. ساعتى را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقى نشستیم. صحبت از تقسیم مسؤولیتها شد و در آن‌جا گفتم که مسؤولیت من این باشد که چاى بدهم! همه تعجب کردند. یعنى چه؟ چاى؟ گفتم: بله، من چاى درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالى پیدا کرد. مى‌شود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهده‌ى من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما مى‌خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کارِ آن‌جا را انجام بدهیم، خوب است.
این، روحیه‌ى من بوده است. البته، آن حرفى که در آن‌جا زدم، مى‌دانستم که کسى من را براى چاى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمى‌گذارند که من در آن‌جا بنشینم و چاى بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به این‌جا مى‌رسید که بگویند درست کردن چاى به عهده‌ى شماست، مى‌رفتم عبایم را کنار مى‌گذاشتم و آستینهایم را بالا مى‌زدم و چاى درست مى‌کردم. این پیشنهاد، نه تنها براى این بود که چیزى گفته باشم؛ واقعاً براى این کار آماده بودم.

بیانات در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهورى‌ ۱۳۶۸/۰۵/۱۸

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نور الدین پسر ایران

خاطرات مردی که فکر می‌کرد کاری نکرده است

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifخاطرات سید نورالدین عافی
سید نورالدین در بیان انگیزه‌اش برای بازگویی خاطرات جنگ در آخرین برگ خاطراتش چنین گفته است:
« اصلاً فکر نمی‌کردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه‌ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت‌هایم بودم، اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنه‌ای ورقه‌هایی در دست دارد که می‌خواند و گریه می‌کند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت این‌ها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که 80 ماه در جبهه‌ها بوده و باز می‌گوید که در مورد جنگ کاری نکرده‌ام ... این خواب فکرم را مشغول کرده بود. احساس می‌کردم وظیفه‌ام در قبال آن‌چه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد، با گفتن این خاطره‌ها به سرانجام می‌رسد. بنابراین خاطرات هشت سال زندگی در متن جنگ را بازگفتم تا یاد آن لحظه‌های بی‌نظیر برای همیشه زنده بماند.» (ص 632)

روایت خاطرات سید نورالدین، سخت شیرین و خواندنی است. تلاش نویسنده برای حفظ ملاحت و طنز مستتر در کلام نورالدین نیز قابل توجه و شایان تحسین است. برای نمونه روایت صحنه‌ی اولین جراحت نورالدین در جبهه‌ی کردستان را که منجر به دو ماه بستری شدن او در بیمارستان شده مرور کنید:
«داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد ... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد ... هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم ... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک ... به‌تدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌کردند، داد می‌زدند ... من تلاش می‌کردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمی‌شد ... احساس می‌کردم مثل یک توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله می‌کردم: گردنم را بکشید بیرون ... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشت‌های تنم دارند می‌ریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجک‌ها و خشاب‌هایی که به کمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچه‌ها به سر و صورتشان می‌زدند و گریه می‌کردند. من از لحظاتی قبل شهادتین می‌گفتم، اما هیچ ناله‌ای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.» (ص 86)

تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب نور الدین پسر ایران
این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه‌ی پُرکار و اعجاز گونه‌ی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشته‌اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین‌زبانی که از قریحه‌ی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک‌اندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه‌هائی که عادتاً در بیان خاطره‌ها نگفته میماند، از ویژگیهای برجسته‌ی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه‌ی همسری است که تلخی‌ها و دشواریهای زندگی با رزمنده‌ ای یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم .

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشق رهبر

بیانات امام خامنه ای

جنایت بزرگ اسرائیل در غزه

این جمله را همه در خاطر دارند که : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » ؛ این مطلب مهمی است ولی مطلب مهمتر این است که اگر هر روزی عاشورا است و هر زمینی کربلا ، پس هر فردی هم یا حسینی است یا یزیدی . کربلای امروز کجاست ؟ حسین زمان کیست ؟ شمر زمان کیست ؟
ای دل تو هم کربلایت را دریاب ...بالاخره چه می کنی ؟ با حسین علیه السلام می مانی یا می روی ؟ وقت شک و تردید نداریم ؟...عاشورا نزدیک است...

 بیانات امام خامنه ای

اسرائیل نابود خواهد شد.....

فلسطین آزاد خواهد شد؛ در این هیچ شبهه‌اى نداشته باشید. فلسطین قطعاً آزاد خواهد شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا دولت فلسطینى تشکیل خواهد شد؛ در اینها هیچ تردیدى نیست؛ اما بدنامى آمریکا و بدنامى غرب برطرف نخواهد شد. اینها همچنان بدنام خواهند بود. شکى نیست که بر اساس حقایقى که خداى متعال تقدیر کرده است، خاورمیانه‌ى جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانه‌ى اسلام خواهد بود...

دریافت فایل صوتی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

شهید مصطفی چمران

شهیدی با نمره 21

به یاد سردار شهید دکتر مصطفی چمران

در 25 سالگی با استفاده از بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز دانشگاه تهران به آمریکا اعزام شد . مادرش به هنگام اعزام به او گفت : « ... مصطفی شیرم را حلالت نمی کنم ، اگر در طول این سفر گناه و حرامی مرتکب شوی !» و این مصطفی است که چشمان پاکش به زمین دوخته می شود و با نجابت تمام می گوید : « مادر ، دعایم کن » ... و پس از 21 سال که به ایران باز می گردد ، مادرش به او می گوید : « مصطفی ، با توصیه من چه کردی ؟ » و مصطفی با کلامی محجوب تر از قبل می گوید :« مادر ، به خدا قسم که در تمام این سال ها حتی فکر گناه نیز به ذهنم خطور نکرد !»

مصطفی در آمریکا ، پس از چندین سال تلاش علمی -پژوهشی در معتبر ترین دانشگاه آمریکا (برکلی) و در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما با ممتازترین درجه علمی گردید .

مصطفی عجیب مخی بود . در طول دوران تحصیلش ، استاد آمریکایی اش ، حیرت کرده بود از دقت و ظرافت علمی اش و نمره 21 داده بود به ورقه امتحانی اش .

مصطفی از اولین اعضای انجمن دانشجویان دانشگاه تهران بود . در مبارزات ملی شدن صنعت نفت هم شرکت داشت . در آمریکا هم کوتاه نمی آمد . هم درس می خواند و هم کار سیاسی می کرد . انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را هم خودش پایه ریزی کرد . رژیم پهلوی از موقعیت ویژه مصطفی که خبردار شد ، بورس تحصیلی اش را قطع کرد ولی مصطفی باز هم ادامه داد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

چهار گفتار

چهار نکته درباره « چهار گفتار »

در آستانه‌ی ماه محرم، کتاب «چهار گفتار» رهبر انقلاب اسلامی در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ی عاشورا منتشر شد.
این کتاب که تازه‌ترین محصول انتشارات انقلاب اسلامی است شامل چهار سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای است که با توجه به موضوع مشترک تمامی آن‌ها یعنی تحلیل زمینه‌ها و عوامل مؤثر در بروز حادثه‌ی عاشورای سال ۶۱ قمری اینک به صورت مجموعه‌ای منتشر شده است. این گفتارها در سال‌های ۷۱، ۷۴، ۷۵ و ۷۷ ایراد شده است.

گفتار اول در بیست و دوم تیرماه ۷۱ مصادف با سالروز شهادت امام سجاد (ع) و در جمع فرماندهان گردان‌ها و گروهان‌ها و دسته‌های عاشورایی نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور ایراد شده و با توجه به موضوع درس‌ها و عبرت‌های عاشورا، مسئله عبرت‌های عاشورا مورد تشریح قرار گرفته است.
گفتار دوم در ۱۹ خرداد ۷۴ مصادف با سالروز عاشورای حسینی در قالب خطبه اول نماز جمعه تهران ایراد شده و هدف اصلی قیام امام حسین (ع) مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
گفتار سوم در بیستم خرداد ۷۵ در دیدار فرماندهان لشگر ۲۷ محمدرسول الله (ص) بیان شده و با توجه به تاکید قرآن کریم بر لزوم عبرت گیری از تاریخ، موضوع دلایل انحراف جامعه اسلامی پس از ۵۰ سال از بعثت پیامبر اکرم (ص) مورد بحث قرار گرفته است.
گفتار چهارم در محرم ۱۸ اردیبهشت ۷۷ در قالب خطبه اول نماز جمعه تهران ایراد شده و اشاره به گفتار اول، موضوع عبرت‌های عاشورا مجدداً با وسعت بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است.
این کتاب که جدیدترین محصول انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به موسسه انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظّم انقلاب اسلامی) است در ۱۳۲ صفحه و با قیمت ۶۵۰۰۰ ریال روانه کتابفروشی‌ها شده است.
علاقه‌مندان برای تهیه کتاب می‌توانند با شماره تلفن‌های ۶۶۴۸۳۶۹۵ ـ ۶۶۴۰۵۱۰۰ ـ ‌۶۶۴۱۰۶۴۹ ـ۰۲۱ تماس بگیرند و یا به نشانی پست الکترونیک book@khamenei.ir پیام بفرستند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر