الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه

تا بهشت...

امیر هدایت

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/17065/smps.jpg

«ابوحمزه‌‌‌‌‌ى ثمالى نقل میکند از حبیب‌‌‌‌‌بن‌‌‌‌‌عمرو که میگوید: در آن ساعات آخر، در همان شب بیست و یکم، رفتم دیدن امیرالمؤمنین، دیدم یکى از دختران آن حضرت هم در آنجاست؛ آن دختر اشک میریخت، من هم گریه‌‌‌‌‌ام گرفت، بنا کردم گریه کردن؛ مردم هم بیرون اتاق بودند، صداى گریه‌‌‌‌‌ى این دختر را که شنیدند، آنها هم بنا کردند گریه کردن. امیرالمؤمنین چشم باز کرد، گفت: اگر آنچه را که من مى‌‌‌‌‌بینم، شما هم میدیدید، شما هم گریه نمیکردید. عرض کردم یا امیرالمؤمنین مگر شما چه مى‌‌‌‌‌بینید؟ گفت: من ملائکه‌‌‌‌‌ى خدا را مى‌‌‌‌‌بینم، فرشتگان آسمانها را مى‌‌‌‌‌بینم، همه‌‌‌‌‌ى انبیاء و مرسلین را مى‌‌‌‌‌بینم که صف کشیدند، به من سلام میکنند و به من خوشامد میگویند. و پیغمبر را مى‌‌‌‌‌بینم که پهلوى من نشسته است، اظهار میکنند که بیا على جان، زودتر بیا. میگوید: من اشک ریختم، بعد بلند شدم، هنوز از منزل خارج نشده بودم که از صداى فریاد خانواده، احساس کردم که على از دنیا رفت.

صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین. نسئلک اللّهمّ و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الأعزّ الأجلّ الأکرم یا اللَّه... پروردگارا! به حق امیرالمؤمنین ما را شیعیان واقعى امیرالمؤمنین قرار بده. پروردگارا! سلوک دنیائى و آخرتى ما را سلوک امیرالمؤمنین قرار بده. پروردگارا! ما را به معناى واقعى کلمه پیرو آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! گرفتارى‌‌‌‌‌هاى دنیاى اسلام را برطرف کن؛ گرفتارى‌‌‌‌‌هاى ملتهاى مسلمان فلسطین، عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان و دیگر مناطق اسلامى را برطرف کن. پروردگارا! به فضل و کرمت، گرفتارى‌‌‌‌‌هاى ملت ایران را برطرف بفرما. پروردگارا! روز به روز بر عزت این ملت، بر قدرت این ملت بیفزا. پروردگارا! وحدت را که سرمایه‌‌‌‌‌ى بزرگ ملت ایران است، براى آنها حفظ بفرما. پروردگارا! دستهاى تفرقه‌‌‌‌‌افکن را قطع بفرما. پروردگارا! ما را در هر مقامى، در هر رتبه‌‌‌‌‌اى که هستیم، به پایبندى به حق موفق بگردان؛ ما را از ظلم، تعدى، تجاوز به حقوق دیگران محفوظ بدار.»

دریافت فایل صوتی تا بهشت

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

تا محراب...

امیر هدایت

«جبرئیل امین یا منادى آسمانى بین زمین و آسمان، فریاد برآورد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدى»؛ پایه‌هاى هدایت مهندم شد. «قتل علىٍ المرتضى»؛ على در محراب عبادت کشته شد. و بعدها همه شهادت دادند که: «قتل فى محراب عبادته لشدّة عدله»؛ جرم امیرالمؤمنین، «عدالت» او بود و همین عدالت بود که او را به این مقام والا و به شهادت رساند.»
«وقتى ضربت را این دشمنِ خدا بر امیرالمؤمنین وارد کرد، در روایت دارد که حضرت هیچ آه و ناله‌‌‌‌‌اى نکردند؛ اظهار دردى نکردند. تنها چیزى که حضرت فرمودند، این بود: «بسم اللَّه و باللَّه و فى سبیل اللَّه، فزت و ربّ الکعبة»؛ به خداى کعبه سوگند که من رستگار شدم. بعد هم امام حسن مجتبى (علیه‌‌‌‌‌السّلام) آمد سر آن بزرگوار را در دامان گرفت. روایت دارد که خون از سر مبارکش می ریخت و محاسن مبارکش خونین شده بود. امام حسن همانطور نگاه می کرد به صورت پدر، گریه چشمان امام حسن را پر اشک کرد؛ اشک از چشم امام حسن یک قطره‌‌‌‌‌اى افتاد روى صورت امیرالمؤمنین. حضرت چشم را باز کردند، گفتند: حسنم! گریه میکنى؟ گریه نکن؛ من در این لحظه در حضور جماعتى هستم که اینها به من سلام می کنند؛ کسانى در اینجا هستند - در همان لحظه‌‌‌‌‌ى اول؛ اینى که نقل شده است از حضرت - فرمود: پیغمبر اینجاست، فاطمه‌‌‌‌‌ى زهرا اینجاست. بعد حضرت را برداشتند - بعد از اینکه امام حسن (علیه‌‌‌‌‌السّلام) نماز را در مسجد خواندند، حضرت هم نشسته نماز خواندند. راوى می گوید که حضرت گاهى متمایل می شد به یک طرفى که بیفتد، گاهى خودش را نگه می داشت - و بالاخره به طرف منزل حرکت دادند و بردند. اصحاب شنیدند آن صدائى را که: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدى ... قتل علىّ المرتضى». این صدا را همه‌‌‌‌‌ى اهل کوفه شنیدند، ریختند طرف مسجد؛ غوغائى به پا شد. راوى میگوید: مثل روز وفات پیغمبر در کوفه، ضجه و گریه بلند شد؛ آن شهر بزرگ کوفه یکپارچه مصیبت و حزن و اندوه بود. حضرت را مى‌‌‌‌‌آوردند؛ امام حسین (علیه‌‌‌‌‌السّلام) آمد نزدیک. در این روایت دارد که اینقدر حضرت در همین مدت کوتاه گریه کرده بودند که پلکهاى حضرت مجروح شده بود. امیرالمؤمنین چشمش افتاد به امام حسین، گفت: حسین من گریه نکن، صبر داشته باشید، صبر کنید؛ اینها چیزى نیست، این حوادث می گذرد. امام حسین را هم تسلا داد.
حضرت را آوردند داخل منزل، بردند در مصلاى حضرت؛ آنجائى که حضرت در خانه در آنجا نماز می خواندند. فرمود: من را آنجا ببرید. آنجا براى حضرت بسترى گستردند. حضرت را آنجا گذاشتند. اینجا دختران امیرالمؤمنین آمدند؛ زینب و ام‌‌‌‌‌کلثوم آمدند، نشستند پهلوى حضرت، بنا کردند اشک ریختن. امیرالمؤمنین آنجائى که امام حسن گریه کرد، امام حسن را نصیحت کردند و تسلا دادند؛ آنجائى که امام حسین گریه می کرد، حضرت تسلا دادند، گفتند صبر کن؛ اما اینجا اشک دخترها را تحمل نکردند؛ می گوید: حضرت هم شروع کرد به هاى‌‌‌‌‌هاى گریه کردن. یا امیرالمؤمنین! گریه‌‌‌‌‌ى زینبت را اینجا نتوانستى تحمل کنى، اگر در روز عاشورا میدیدى چگونه زینبت اشک می ریزد و نوحه‌‌‌‌‌‌سرائى میکند، چه میکردى؟»

دریافت فایل صوتی تا محراب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

تا مسجد...

امیر هدایت

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/17040/smps.jpg

«قبل از اذان صبح وارد مسجد شد و مردم را که در گوشه و کنار مسجد متفرقاً خوابیده بودند، بیدار کرد؛ اذان گفت و وارد محراب عبادت شد. در وسط نماز، ناگهان فریاد منادى بلند شد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدى»؛ پایه‌هاى هدایت ویران شد. حتماً مردمِ آن وقت مى‌فهمیدند که ویران شدن پایه‌هاى هدایت یعنى چه؛ اما آن‌گونه که نقل شده است، منادى پشت سر مفهوم آن جمله را روشن کرد؛ ندا سر داد و صیحه بلند شد که: «قتل علىّ المرتضى». صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین.»

دریافت فایل صوتی تا مسجد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

تا صبح ...

امیر هدایت

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/17033/smps.jpg

«دل امیرالمؤمنین پُر از درد بود. امیرالمؤمنین در دعاى معروف کمیل - که انشاء آن حضرت است - خطاب به پروردگار عالم مطالبى را عرض مى‌کند: «الهى و سیّدى و مولاى و مالک رقّى». از جمله، این خطاب به گوش و ذهن من، بسیار حسّاس کننده آمد: «یا من الیه شکوت احوالى»؛ اى کسى که من شکایتهاى خود را به او مى‌کنم. او به خدا شکایت مى‌کرد؛ دل آن حضرت پُر از درد بود. نگرانى امیرالمؤمنین، هم وضعیت جامعه و مردم بود؛ هم وضعیت مسیر دین و جهتگیرى دینى در نظام اسلامىِ تازه‌پاى آن روز بود و هم احساس مسؤولیت سنگین خودِ او. البته امیرالمؤمنین یک هزارم از این مسؤولیت را نیز کم نگذاشت... آن شب [شب نوزدهم ماه رمضان] در خانه امّ‌کلثوم، آن بزرگوار افطار را به همان کیفیّتى که شنیده‌اید، صرف کرد. افطارِ با نان و نمک - یعنى در واقع نان خالى - شیر را از سر سفره برداشت و با نان خالى، آن شب افطار کرد. شب را تا صبح به عبادت گذرانید...»


  دریافت فایل صوتی «تا صبح»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

قرائت قرآن

توجه ویژه امام خمینی(ره) به قرآن

یکى از اطرافیان امام مى ‏گوید:

امام در نجف، چشم‏شان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه‏ چشم امام گفت: « شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشم‏تان استراحت ‏بدهید» . امام خندیدند و فرمودند: «دکتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مى‏ خواهم! چه فایده ‏اى دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کارى کنید که من بتوانم قرآن بخوانم»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

خواندن نوافل در ماه مبارک رمضان

نوافل را بخوانید

امام خامنه ای فرمودند :

این نوافل سی و چهار رکعتی که برای نمازهای روز و شب وارد شده است، بسیار با ارزش است. ماه رمضان فرصت خوبی است. ما غالباً اهل نوافل نیستیم. ولی ماه رمضان که می‌شود، چه مانعی دارد؟ کدام کار با دهان روزه، بهتر از نماز خواندن؟ چهار رکعت نماز ظهر است، قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله دارد؛ چهار دو رکعتی. چهار رکعت نماز عصر است و قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله نماز عصر است. این نوافل را بخوانید. همچنین نوافل مغرب را که از اینها مهم‌تر است؛ و نیز نوافل شب که یازده رکعت است. همچنین نافله صبح که دو رکعت است. کسانی هستند که در ایام معمولی سال، برایشان مشکل است پیش از اذان صبح برای نماز شب بیدار شوند. ولی در این شب‌ها، به طور قهری و طبیعی بیدار می‌شوند. این یک توفیق الهی است. چرا از این توفیق استفاده نکنیم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

خوش قولی

خوش قولی از ایمان است

به مادر قول داده بود بر می گردد...

چشم مادر شهید که به استخوان های بی جمجمه ی پسرش...

افتاد لبخند تلخی زد و گفت :

بچه ام سرش می رفت قولش نمی رفت ...

۱۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشق رهبر

اهمیت کتاب خوانی

امام خامنه ای فرمودند:

به گمان من یکی از بدترین و پرخسارت ترین تنبلی ها ، تنبلی در خواندن کتاب است

 

بدترین تنبلی

پیش از خواب!
در منزل خود من، همه‌ى افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌که وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌کنم، تا خوابم مى‌آید، کتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه‌ى افراد خانه‌ى ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر مى‌کنم که همه‌ى خانواده‌‌هاى ایرانى باید این‌گونه باشند. توقع من، این است. باید پدر‌ها و مادر‌ها، بچه‌‌ها را از اول با کتاب، محشور و مأنوس کنند. حتى بچه‌‌هاى کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند.

نیم‌ساعت‌ها!
کتابخوانى را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکى عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مى‌خواهند بخوابند، کتاب بخوانند. یا وقتى ایام فراغتى هست، روز جمعه‌اى هست که تفریح مى‌کنند، حتماً بخشى از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستان‌ها که نوجوانان و جوانان محصّل، تعطیل‌اند حتماً کتاب بخوانند. کتاب‌هایى را معیّن کنند، بخوانند و تمام کنند. افرادى که کار روزانه دارند مثلاً کارمند ادارى، کارگر، کاسب و یا کشاورز هستند وقتى به خانه مى‌آیند، بخشى از زمان را گرچه نیم‌ساعت براى کتاب خواندن بگذارند.
چقدر کتاب‌ها را در همین نیم‌ساعت‌ها مى‌شود خواند! بنده دوره‌هاى بیست جلدى و بیست و چند جلدى کتاب را در همین فاصله‌هاى ده دقیقه، بیست دقیقه و یک ربع ساعته خوانده‌ام. پشت این کتاب‌ها را هم یادداشت مى‌کنم که معلوم باشد. شاید صدها جلد کتاب را همین‌طور در این فاصله‌هاى کوتاه ده دقیقه‌اى خوانده‌ام. بسیارى از افراد را هم مى‌شناسم که این گونه‌اند.

می خواهم خواهشی از مردم بکنم!
من مى‌خواهم خواهشى از مردم بکنم و آن این است: کسانى که وقت‌هاى ضایع ‌شوند‌ه‌اى دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسى سوار مى‌شوند، یا سوار وسیله‌ى نقلیه‌ى خودشان هستند و دیگرى ماشین را مى‌راند، یا در جا‌هایى مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر مى‌برند و به‌ هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بى‌کارى مى‌گذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسیدند، نشانى لاى کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصت‌هاى بعدى آن را باز کنند و از همان‌جا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزى براى انجام کارى از مشهد به تهران آمده بودم… وضعیت و فضاى اتوبوس‌هاى آن روزگار براى ما خیلى آزار دهنده بود و نمى‌توانستیم تحمل کنیم. دلم مى‌خواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتى بهترین کار بود. ساعتى را که به این حالت مى‌گذراندم احساس نمى‌کردم ضایع مى‌شود. آن وقت‌ها تقریباً یک‌ساعت طول مى‌کشید تا آدم با اتوبوس از جایى به جاى دیگر مى‌رفت. بعضى وقت‌ها این جابجایى کمتر یا بیشتر هم طول مى‌کشید. به‌هرحال چنین یک‌ساعت‌هایى را احساس نمى‌کردم که ضایع مى‌شود؛ چون کتاب مى‌خواندم.

۱۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشق رهبر

پیوند فتح خرمشهر و شخصیت امام خمینی

بیانات امام خامنه ای درباره فتح خرمشهر

روز سوم خرداد ماه، یک روز فراموش نشدنى است. پیوندى هم بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزى که امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحى بودم؛ شاید بعضى از شما هم در آن‌جا بودید. فاصله‌ى بین آزادى خرمشهر و وضعیتى که آن روز ما آن‌جا داشتیم، یک فاصله‌ى ناپیمودنى بود. دشمن به منطقه‌ى غرب اهواز و شمال غربى و جنوب غربى آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهاى زُبده‌اش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمى‌شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره‌ى نسبتاً کاملى را درست کرده بود؛ به‌طورى که افراد ما وقتى مى‌خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و مى‌شد رفت - از جاده‌ى معمولى نمى‌شد بروند؛ از جاده‌ى غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمى‌شد بروند؛ از جاده‌ى ماهشهر هم نمى‌شد بروند؛ باید مسیر مثلّثى را طى مى‌کردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»،مسافتى مى‌رفتند و خود را به نقطه‌اى از جزیره‌ى آبادان مى‌رساندند و آن‌جا پیاده مى‌شدند. در این شرایط، نیروهاى ما معدود بودند و تیپ زرهى ما که حدّاقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک مى‌داشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچه‌هاى سپاه و بقیه‌ى نیروهاى داوطلب هم وقتى به آن‌جا مى‌آمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم «چمران» را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپاره‌انداز به دست مى‌آوردند و از آنها استفاده مى‌کردند......

بیانات امام خامنه ای - فتح خونین شهر
 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

فتح خونین شهر...

خاطره شهید بزرگوار سردار علی صیاد شیرازی از فتح خرمشهر

14هزار و 500 اسیر
ریسک بزرگی بود. هفتصد نفر چه بود که ما بخواهیم به خونین‌شهر حمله کنیم؟ بعدش چه؟ حالت خاصی بر ما حاکم شده بود. زیاد خودمان را پایبند مقررات و فرمول‌های جنگ نمی‌کردیم که این کار بشود یا نشود. گفتم: «بزنید.» ایشان زد. یک ساعت هم طول نکشید. ساعت هشت صبح بود که گفتند: «ما زدیم. خوب هم گرفته. عراقی‌ها جلوی ما دست‌ها را بالا برده‌اند. ولی تعداد آن‌ها دست ما نیست.
باید احتیاط می‌کردند و کُند به طرفشان می‌رفتند. یک هلی‌کوپتر 214 فرستادیم بالا که ببینیم وضعیت چه جور است. خلبان فریاد زد: «تا چشمم کار می‌کند، توی این خیابان‌ها و کوچه‌های خرمشهر، عراقی‌ها صف بسته‌اند و دست‌ها را بالا برده‌اند.» یعنی قابل شمارش نبودند. واقعاً مطلب عجیبی بود. نمی‌شد به عراقی‌ها بگوییم: «شما بروید توی سنگر؛ ما نیرو نداریم!» بالاخره باید کارشان را تمام می‌کردیم. باز خداوند یاری کرد و تدابیری اتخاذ شد که جالب هم بود. به نیروهایی که در خط داشتیم، گفتیم: «به صورت دشتبان، به صورت صف، یک طرفشان ـ یعنی طرف غرب ـ بایستند.» منظورمان این بود که آن‌ها را هدایت کنیم بیایند روی جاده و از طریق جاده بروند به طرف اهواز. گفتم: «فعلاً پیاده بروند به طرف اهواز!» تا اهواز صد و شصت و پنج کیلومتر راه بود. ماشین هم نداشتیم که آن‌ها را سوار کنیم. نیروها با دست اشاره می‌کردند که بروید توی جاده. آن‌ها هم پشت سر هم رفتند توی جاده. مگر تمام می‌شدند! تا بعد از ظهر طول کشید. هر چه می‌رفتند، تمام نمی‌شدند. عصر بود. پرسیدم: «بالاخره این اسرا چه شدند؟» گفتند: «دیگر نمی‌آیند.»
رفتیم توی خرمشهر و خرمشهر را گرفتیم. آماری به ما دادند. حدود چهارده هزار و پانصد نفر در شهر اسیر شده بودند؛ اینکه داخل این سنگرها، چقدر امکانات و مهمات و وسایل و تجهیزات و غذا بود، جای خودش....

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

حب امام المتقین ؛ حضرت مولا علی علیه السلام

قال رسول الله الاعظم : سید الاعمال حب علی .

ولادت با سعادت مولود کعبه را بر تمامی شیعیان و محبین آن امام همام تبریک عرض می کنیم

روزی رسول خدا و امیرالمومنین علیهم السلام کنار یکدیگر نشسته بودند . ماری در حال رد شدن بود . حضرت علی علیه السلام خواست با چوب بر سر مار بزند . رسول خدا فرمود : یاعلی ! انه ابلیس . بعد رسول خدا فرمود : علی جان من با ابلیس شرطها بسته ام . یکی از شروطی که با من کرده است این است که هر کس دشمن تو باشد او در رحم مادرش شریک خواهد شد . ( و شارکهم فی الاموال و الاولاد ) یعنی هر کس بغض علی بن ابطالب صلوات الله و سلامه علیه را داشته باشد بدانید ولد حرام است .

پس این که الان همه ی ما امام علی علیه السلام را دوست داریم به دلیل این است که طیب ولادت داریم و اساس کار پاک است .  و اینکه گفته می شود محبین حضرت مولا همه به بهشت می روند هم درست است ؛ دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد . دیر رفتن به بهشت مربوط به زمانی است که ما محبت را داریم ولی تبعیت نداریم . زود رفتن به بهشت مربوط به زمانی است که در عین داشتن محبت ، تبعیت هم وجود داشته باشد . البته محبت ، مبنای تبعیت است .

سر اینکه در مکتب شیعه این قدر وسیع روی محبت مولا علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام تاکید شده است این است که زمانی که عبد محبت این حضرات را چشید ، خواست محبوب بر خواست خودش مقدم خواهد افتاد و این جاست که الوهیت از بین می رود .
برای همین است که رسول الله الاعظم فرمودند : سید الاعمال حب علی .



دریافت فایل صوتی مولودی زیبای حاج محمود کریمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشق رهبر

نظر رهبر انقلاب درباره آنهایی که صلاحیتشان احراز نشد

امام خامنه ای : « اینهائى که رد صلاحیت میشوند، لزوماً آدمهاى بى‌صلاحیتى نیستند »

من دو سه جمله راجع به این مسئله‌ى صلاحیتها عرض بکنم. شوراى محترم نگهبان صلاحیتهاى افرادى را احراز می کند، بعضى را هم احراز نمی کند. من اینجا سه تا نکته عرض بکنم:
نکته‌ى اول این است که شوراى نگهبان از لحاظ قانونى موظف است صلاحیتها را احراز کند؛ باید تشخیص بدهد، باید برسد به این که این صلاحیت وجود دارد. البته توصیه‌ى همیشگى ما این بوده است که سطح صلاحیتها را آنقدر بالا نبرند که یک عده‌ى معدودى ته آن بمانند. آنچه که موجب صلاحیت است، یک قدرى سطح آن را باسماحت‌تر نگاه کنند.

 نکته‌ى دوم این که بعضى‌ها به این نظارتهاى شوراى نگهبان و عوامل نظارتى معترضند. ممکن است اعتراضشان بجا و واقعاً درست هم باشد؛ منتها توجه کنیم که وقتى یک مقام مسئول قانونىِ مورد اعتماد تصمیمى گرفت، ما تسلیم باشیم. همه‌مان باید تبعیت کنیم. مثلاً مجلس یک قانونى را میگذراند؛ ممکن است من به آن قانون اعتراض داشته باشم، بگویم این قانون معیوب است؛ اما قانون است، باید بر طبقش عمل کنم. وقتى یک مقام مسئولى که مورد اعتماد هم هست - مثل شوراى نگهبان - تصمیمى گرفت، بایستى تسلیم آن شد، باید تبعیت کرد.

نکته‌ى سوم: این را من اعلام میکنم، همه‌ى افراد بدانند؛ اینهائى که رد صلاحیت می شوند، لزوماً آدمهاى بى‌صلاحیتى نیستند. اینجور خیال نشود که حالا چون فلانى در انتخابات رد صلاحیت شد، پس دیگر بکلى از صلاحیت ساقط است؛ نه، طبق قانون، در انتخابات نمی تواند به عنوان نامزد شرکت کند، اما ممکن است مقامى که او را رد صلاحیت کرده، اشتباه کرده باشد. ممکن است براى این کار صلاحیت نداشته باشد، اما صلاحیتهاى فراوان دیگرى داشته باشد. اینجور نباشد که اگر کسى رد صلاحیت شد، این معنایش این باشد که او دیگر از هستى ساقط شد؛ نه، صلاحیتهاى گوناگون دیگرى وجود دارد.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

تدبیر رهبر معظم انقلاب

استراتژیست برجسته امریکایی: تدبیر رهبر ایران در حال تحقق است

پاتریک کلاوسن: «تاکنون تحریم های جهانی بر کاهش درآمدهای ناشی از صادارت نفت ایران متمرکز بوده، ولی ظاهرا تهران تصمیم گرفته که فشارهای بدیهی تحریم ها را بپذیرد و در همان حال، از نقش نفت در اقتصاد خود بکاهد.»

رادیوفردا (radiofarda) ارگان رسانه ای سازمان سیا، گزارش داد: «"پاتریک کلاوسن" مدیر بخش پژوهش انستیتو واشنگتن در خاور نزدیک، به "نقش رو به افول نفت در اقتصاد ایران" پرداخته و نوشته که این تحول تازه، تلاش های غرب برای إعمال فشار به ایران از طریق کاستن از درآمدهای نفتی را کمرنگ می کند.»

 این منبع ادامه داد: «آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیام نوروزی خود با اشاره به تحریم ها گفت:‌ عیب اساسی که اقتصاد ما از آن رنج می برد، این است که متکی به نفت است؛ ولی ما می توانیم هر تهدیدی را به یک فرصت تبدیل کنیم.»

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشق رهبر

جشن حنابندان

گزارشی از دو عملیات در مناطق جنوب و غرب کشور

کتاب «جشن حنابندان» شامل ۲ گزارش از دو عملیات در مناطق جنوب و غرب کشور است که محمدحسین قدمی این گزارش‌ها را از میان خاطرات رزمندگان «لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله» گردآوری نموده است.

گزارش اول کتاب در طول عملیات کربلای ۵ نوشته شده و گزارش دوم آن که مربوط به عملیات بیت‌المقدس ۴ و در مناطق غربی کشور و بخشی از خاک عراق است، به سفارش شهید سید مرتضی آوینی و برای مجموعه‌ی روایت فتح نوشته شده است.

کتاب در گزارش اول که مربوط به وقایع ۱۰ آذر ۱۳۶۵ تا ۹ بهمن ۱۳۶۵ است سعی دارد مراحل ثبت‌نام و اعزام به جبهه، آماده شدن و آموزش دیدن در پادگان، نحوه‌ی آشنایی نویسنده با همرزمانش، توضیحاتش از شب‌ها و روزهای اردوگاه، نامه‌های بچه‌های دبستان به رزمندگان، شوق‌شان برای رفتن به مناطق عملیاتی و لحظه‌شماری برای اعزام به خط مقدم و روحیات و فضایل اخلاقی رزمندگان را گزارش کند.

 در بخش دوم کتاب که مربوط به وقایع اول آذر ۱۳۶۶ تا ۱۳ فروردین ۱۳۶۷ است، نویسنده موضوعاتی همچون عملیات والفجر 5 و اوضاع و احوال شهر حلبچه، فرماندهان و مناطق عملیاتی، آسیب دیدن چشم‌هایش، شهادت رزمندگان و وصیت‌نامه‌هایشان و خداحافظی‌اش از جبهه را شرح داده است.

رهبر معظم انقلاب در تقریظی بر این کتاب نوشته‌اند:

«روز و شبی چند در لحظه‌های پیش از خواب، در فضائی عطرآگین و مصفا و در معراج شور و حالی که سطور و کلمات نورانی این کتاب به خواننده‌ی خود عطا می‌کند، سیر کردم و خدا را سپاس گفتم، هم بر آن قطره‌ی عشقی که در جان این نویسنده افکنده و چنین زلال اندیشه و ذوقی را بر قلم او جاری ساخته است، و هم بر آن دست قدرتی که نقشی چنان بدیع و یکتا بر صفحه‌ی تاریخ معاصر پدید آورده و صحنه‌هائی که افسانه‌وار از ذهن و چشم بشر این روزگار بیگانه است، در واقعیت زندگی این نسل از ملت ایران نقش زده است ... له الحمد حمد الحامدین ابدا آلابدین.»

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشق رهبر